دسته‌ها
سریال سینما نکات جالب

یک قاتل شاید دوست داشتنی

سلام

من مرتب از جانب دو تا (اولی و دومی) از دوستان خیلی خوبم اخطار گرفته بودم که اسم این بنده خدا رو نیارم ولی هرچی زور زدم نتونستم در برابر جایزه ای که دیشب گرفت جلوی خودم رو بگیرم و چیزی نگم…

«مایکل سی هال» که متولد ۱۹۷۱ هست، هفته پیش جایزه گلدن گلاب رو برای بهترین بازیگر مرد سریال های تلویزیونی برای سریال «دکستر» گرفت و دیشب هم جایزه انجمن بازیگران آمریکا رو برای همین سریال دریافت کرد. از این لینک میتونید باقی برندگان رو هم ببینید {لینک}

مایکل سی هال در Screen Actors Guild Awards

دکستر رو خیلی تصادفی دیدم و البته اوایل نمیفهمیدم که چطور میشه یکی قاتل سریالی باشه و ملت رو قصابی کنه اونوقت تویه بیننده نگرانش باشی و باهاش
همراه بشی… دکستر که تابحال ۴ فصلش پخش شده و قراره از شهریور ۸۹ فصل پنجمش هم شروع بشه روایتگر داستان یک کارشناس صحنه های جنایت اداره پلیس میامی هست که تخصصش Blood هست… یعنی از نحوه خونریزی و پاشش خون و اثار اینچنینی به باز شدن گره جنایتها کمک میکنه… ولی این واقعیت اصلی زندگیوی نیست…
دکستر بعلت اتفاقی در کودکی اش (که تا پایان فصل ۱ مشخص نمیشود) به شکل عجیبی خون را دوست دارد و عاشق دیدن خون است… پدرخوانده وی هری، که  پلیسی خوشنام و باهوش است از دوران نوجوانی این میل غریب را در او کشف میکند و برای آنکه بمحض ۱۸ ساله شدن روی صندلی الکتریکی ننشیند به وی آموزشهایی میدهد که دکستر از  آنها به اسم «Code Of Harry» نام میبرد و هیچوقت از آنها تخطی نمیکند (بجز چند مرتبه که بهای سنگینی برایش میدهد) و بوی یاد میدهد که چگونه آثار جنایات خود را از بین برده و چگونه طعمه هایش را انتخاب کند… در واقع طعمه های وی همه محکومین و جنایتکارانی هستند که بنوعی و بهر دلیلی از چنگال قانون گریخته اند و  با داشتن یک سری از پارامترها صلاحیت کشته شدن بی نقص توسط دکستر را دریافت میکنند.

https://i0.wp.com/www.examiner.com/images/blog/EXID15135/images/dexter.jpg?resize=195%2C233

نکته جالب در بازی دکستر این است که این که مقتولانش گناهکار هستند در بیشتر موارد برایش اهمیتی ندارد و صرف کشتن تنها محرک او است… رفتارهای عجیب و میمیک ها و خونسردی نابود کننده اش نکاتی هستند که باعث میشوند علیرغم نفرت اولیه بعد از چند قسمت، برایش نگران بشوید. هر قسمت این سریال یک کلاس کامل روانشناسی و جامعه شناسی مدرن برای انسان دائماً در تعارض کنونی میباشد. و آنچه که این سریال رو ماندگار میکنه بازی درخشان مایکل است که در برنامه دیشب بدلیل داشتن سرطان و انجام شیمی درمانی و بالتبع ریزش موهایش کلاه سیاهی به سر داشت.

هرچند که موضوع این سریال برای خیلیها مشمئز کننده هست ولی نقش آفرینی سطح بالا و همچنین صدای منحصربفرد دکستر (نریشن های فیلم شاهکار هستند) موضوعی نیست که بشه نادیده گرفت.

ولی خب این چیزی نیست که قراره تو  تمام این پست راجع بهش بحث کنیم… رفتارهای دوگانه دکستر که از یک طرف بزرگترین لذتش کشتن افراد است و از طرف دیگر عشق!!! (که در فصل ۳ و ۴ تشدید میشود) و نگرانیهایش برای خواهر ناتنی و دوستانش، نکته ای است که نوشتن این پست رو باعث شده.

صحنه ای در فیلم «آپوکالیپتو» ساخته درخشان «مل گیبسون» وجود دارد که در آن شخصیت منفی فیلم پس از قصابی افراد مختلف در عین سبوعیت بمحض مواجه شدن با پسر در حال مرگ خود بناگاه چنان لطیف میشود که گویی آن اعمال از فرد دیگری سر زده است… دست خود را روی چشمان پسرش میکشد و از وی میخواهد که با آرامش بخوابد تا درد نکشد… این صحنه بشدت تناقض های درونی ما رو نشون میده…

انسانها برده منافع خود هستند (چه دنیوی و چه احساسی) و در آن واحد میتوانند جنگجویی سفاک و بیرحم و در همان حال پدری مهربان و همسری فداکار باشند…
دکستر و دکسترها همه خود ما هستیم با شدت و قوت کم و زیاد… که همیشه در برابر هر آنچه مخالف منافع (و شاید هم خودخواهی هایمان!!!) باشه موضع دفاعی و بعضاً حمله ای!!! میگیریم


چون وقتی نصیحت میکنم مورد اعتراض قرار میگیرم، نمیخوام چیزی بگم که خودم هنوز نمیتونم بهش عمل کنم. ولی بیاییم یکم یاد بگیریم وقتی منافعمون بخطر می
افته حداقل دست به جنایت نزنیم.


من و دکستر پس از قتل و گم شدن من

شاد باشید و دور از خطر


پینوشت
یک: من سه چهار سال پیش تو
کلوب برای فیلم آپوکالیپتو یک پست نوشتم که البته الان که میخونمش اصلاً خوشم نمیاد ولی خب چون نباید به متن نوشته شده دست زد ویرایشش نکردم، بنابراین غلطهای املایی و انشایی و برداشتهای سطحی ما را میبخشید، البته فکر کنم باید عضو کلوب باشید تا بتونید بخونیدش {لینک} که اگه نشد از این لینک استفاده کنید {لینک ۲}

پینوشت ۲ : من همین الان ویژه نامه همشهری جوان راجع به سریالهای تلویزیونی (با تشکر از دوستان یک و دو) رو داشتم میخوندم و جدا از خیلی نوشته های خوب و بد متوجه شباهت خیلی زیاد بین این پست و توضیح این نشریه پیرامون دکستر شدم… هرگونه شباهتی کاملاً تصادفی است

5 دیدگاه دربارهٔ «یک قاتل شاید دوست داشتنی»

از من می شنوید اگه همچنان به دیدن این سریال ادامه بدید بعید نیست اون عکس آخر به حقیقت تبدیل شه !!
پاسخ مسعود زمانی : نه دیگه قرار شد نبینم دیگه…

جالبه این هم جای بحث داره که بیشتر فیلم های خارجی به معقوله قتل های زنجیره ای می پردازد

این فیلم ها جنبه منفی دارند بچه خوبی باشید نگاه نکنید
پاسخ مسعود زمانی : دیگه هرچی تلاش کردم نتونستم جلوی خودمو بگیرم… خیلی وقته ولی فقط فیلمهای شاد میبینم (:

نریشن ها فوق العاده است… هم متن و هم صدای بیروح مایکل سی هال…

پاسخ

پاسخی بگذارید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.