یه بنده خدایی همیشه میگقت زندگی دو بخشه… پیروزی ها و تجرببات. برای من سال گذشته بدون تردید همش تجربه بود… حتی وقتی میخوام مرورش کنم حالم بهم میخوره… برای هیچ ثانیه ایش دلم تنگ نمیشه و خوشحالم که تا یکی دو روز دیگه گورشو همراه خیلی چیزهای دیگه گم میکنه میره پی کارش… از […]
دسته: نکات جالب
خانه رویایی
سلام فیلم «راز» رو چندین و چند مرتبه دیدم (راستی یکی عقیده داشت که آدمهای ضعیف از این فیلمها خوششون میاد!!!… اصلاً من ضعیف… ) یه بخشی از فیلم که خیلی ازش خوشم میاد همون قسمتی هست که یکی از نویسندگان اشاره میکند که در خانه ای زندگی میکند که روزگاری دقیقاً همان را تصویر […]
سلام پنج شنبه ظهر با کلی امید و آرزو اومدم خونه (امید اشاره به قسمت پنجم فصل جدید سریال لاست و آرزو اشاره به فیلم The Hurt Locker دارد!!!) نشستم پشت سیستم و بعد از چند بار سعی و خطا دیدم که مانیتور ما به رحمت ایزدی پیوسته است (جالبه که تو دوران راهنمایی یکی […]
زخم و زندگی
سلام چند سال پیش یه کلیپی دیدم از یک مرد خیلی لاغر و استخونی که لباسش بشدت پاره پوره بود و بدنش پر از زخم و کبودی… همینجوری سرگشته تو یه تونل داشت راه میرفت و چون نمیتونست تعادلش رو حفظ کنه ماشینها مرتب میخوردند بهش و چندین متر پرتابش میکردند. ولی اون بعد از […]
شاید فقط با یک خط…
سلام ما ملت عجیب غریبی هستیم… اینو نه که من بگم، همه قبول دارند… یکی از چیزهایی که خود من بعنوان یه ایرانی بدجوری درگیرشم اینه که نمیتونم به کارهام و به زندگیم و رفتارهام انسجام بدم… و اگر هم در بخشی خیلی تصادفی انسجام ساختاری بوجود میاد بسیار شکننده و مقطعی هست… عاشق اینیم […]
این وبلاگ تا اطلاع ثانوی تعطیل است حال نوشتن ندارم
سلام این سریال How I Met your Mother رو گاهی خیلی جسته و گریخته از علمک شیطان دیده بودم، ولی همیشه ازش فرار میکردم… به یک دلیل خیلی واضح: میخواستم خودم تنهایی و بدون سانسور ببینمش… که بالاخره به بهونه یه تعداد سریال و فیلم دیگه اینم یواشکی ابتیاع کردم (البته قبلاً هرچه میخواستیم براحتی […]
سلام خیلیها جدول حل کردن رو کار الکی میدونن… خیلیها عقیده دارند که یعنی چی آخه میشینی این خونه ها خالی رو پر میکنی!!… آخرش چی؟ نون و آب نمیشه که… (حالا نیست ملت از همه همه کارهاشون نون و آب درمیارن!)… بنظر من ولی جدول حل کردن یکجور به چالش کشیدن ذهن و یا […]
پرواز و عشق و ترس
سلام یکی از آرزوهای دوران بچگیم یاد گرفتن خلبانی بوده… حالا اونقدر هم آرزوی سفت و سختی نبوده که مثلاً گریه ام بگیره و اینجور چیزها… ولی خب خیلی دوست داشتم انسان بعنوان موجودی ذاتاً یاغی که همیشه در تلاش برای شکستن هست (حالا یکی بشقاب، یکی قانون، یکی دیگه هم مرزهای و محدودیتها) همیشه […]
قانون جذب و قانون بزم!!!
راجع به «قانون جذب» و بحثهای پیرامونیش اینقدر نوشته و گفتگو شده که تکرارش اصلاً جذاب! نیست… ولی جالبه که درست در روزهایی که یک موضوع بیشتر از همه تو فکرم میچرخه (و البته موضوعات دیگه ای هم هست که بماند) از در و دیوار آدمهایی که بعضاً دفعه اول هست که میبینمشون من رو […]