این متن، کامنت طولانی من برای یکی از نوشتههای پویاپیرحسینلو عزیز بوده که در باب دستمزد و حقوق متقابل شرکت و همکار نوشته شده بوده و با یک اتفاق کوچکی که امروز برایم افتاد یادش افتادم و گفتم شاید بد نباشد اینجا هم بگذارم.
طبیعتاً متن برای کامنت خیلی طولانی و برای وبلاگ کمی کوتاه است، کمی جرح و تعدیل و تفضیل هم شده است ولی امیدوارم به دل بنشیند.
این مانیفست من نیست ولی نقطه شروعی برای یک مانیفست میتواند باشد.

سلام و تشکر پویا جان، متن رو تازه دیدم و سه بار خواندم. در تایید نوشتههای تو (با فرض اینکه من تو رو انسان شریفی میدونم و مطمئنم صادقانه و باورمند کار و رفتار میکنید) یه مقداری هم خلاصه نظر خودم را میخوام توضیح بدهم.
متاسفانه بدلایل زیادی اکثر مدلهای اقتصادی/حکمرانی موجود در جهان کامل نیستند و هرکدام فساد و آسیبهایی درون خود آشکار یا نهفته (شاید حتی برای ایدهالترینشان هم منتظر اتفاقی مثل کووید-۱۹ بودیم تا ناکارآمدی آنها مشخص شود) دارند. مسئله مهم این است که ما قرار نیست هرآنچه که بزرگانی نظیر مارکس و آدام اسمیت و امثالهم با اندیشه بزرگ خود در ۱۵۰ سال پیش تفکر کردهاند را سرلوحه قرار دهیم و اصطلاحاً وضعیت موجود و واقعیمان را به سمت آن خم کنیم.
دنیا چند سالی است که متوجه شده الگوی قدیمی حکمرانی اقتصادیاش جواب نمیدهد، معدود حکومتهایی نظیر هلند و یا کشورهای اسکاندیناوی با مدلهای هیبریدی (سوسیال لیبرال دموکرات) و بشدت شخصیسازی شده (برای آن جغرافیا و جمعیت و بلوغ و … که شاید در کشور همسایه هم جواب ندهد) توانستهاند ضمن ایجاد رفاه نسبی، مانع از دخالت حداکثری دولت و یا ایجاد رانت و انحصارهای ناعادلانه در بنگاههای بزرگ شوند که البته آنهم اشکالات زیادی دارد.

دنیای امروز و توانمندیها و رویاهای دستیافتنی! انسانهای جهان هیچ تناسبی با حتی ۲۰ سال پیش ندارد، فرموله کردن حقوق و آزادی کارگر و کارفرما و کارآفرین در چارچوب فهم قدیم ما از نظام طبقاتی، شاید در گذشته جواب میداد و البته ایدهال کسانی بود که قدرت و ثروت را برای طبقات خاصی انحصاری میکردند ولی امروز یک نوجوان در گوشه گاراژ خانهاش و یا پشت صندلیاش در اتاق خواب، میتواند به ۲٫۵ میلیارد انسان دیگر وصل شده و ظرف یکسال چنان ثروتی تولید کند که پدر وی در کل دوران زندگی نتوانسته بود. کارآفرین امروز مانند ۳۰-۴۰ سال قبل مجبور نیست برای تامین مالی سراغ بانک و الگوهای اهلیتسنجی سختگیرانه آن برود، صدها هزار ساختار فردی و سازمانی در سراسر دنیا هستند که نیاز وی به سرمایه (پول، امکانات و البته سرمایه انسانی) را فراهم میکنند.
سئوال بزرگ این است که آیا ما باید همچنان با انگارههای صد و هزار ساله گذشتگانمان زندگی کنیم؟ کدام وجه زندگی ما شبیه پدرانمان است که الگوی حکمرانی و رفتار اقتصادیمان شبیه آن باشد؟
از سوی دیگر توسعه علوم شناختی و نوروساینس هم از منظری دیگر منجر به شکلگیری پارادایمهای جدید در اقتصاد شده است که معروفترین آن اقتصاد رفتاری است که برخی از یافتههایش در نقطه مقابل و رد نظریههای اقتصادی معروف قرار میگیرد، زیرا نهاد انسان و رفتار اجتماعی و اقتصادیاش بشدت موجود پویا و پیچیدهای است و هرکسی در ظرف زمان و مکان و فهم و قدرت علم زمان خود آن را تفسیر و صورتبندی کرده است. ما نباید براساس فهم مثلاً آدام اسمیت از دنیای ذهنی خودش و تجربه زیسته خود و جهان پیرامونی (عمدتاً اروپای بشدت قدرتمند قرن هجدهم که در گذار بین فئودالیسم و صنعتی شدن بوده است) رفتار کارگر! (کارگر به مفهوم کارگر کارخانه نساجی و معدن) را تبیین کرده و توسعه را براساس آن فرموله کرده است. همانند این مثال را میتوان درباره مارکس هم زد که فردی با پشتوانه ثروت فراوان حامیانش نظیر انگلس بوده و بدون تجربه واقعی کار و کارآفرینی، در پشت میزش (و صد البته بنظر من با نیتهایی راستین و قابل احترام) نظامی را فرموله کرد که تناسبی با جاهطلبیهای ذاتی بشر و الگوی توسعه پایدار نداشت و البته که محدود به همان جغرافیای آلمان قرن ۱۹ بود.
ما نیاز به پارادایم جدید داریم، ما نیاز به تفکرات جدید داریم، فهم ما از مغز انسان و درک ریشههای واقعی رفتاریاش در حال تکمیل شدن است، به همان اندازه که فرصت برای بهرهمندی از این فهم جدید وجود دارد اگر دغدغهمندان جهان هماکنون کاری نکنند بزودی همان فهم جدید از نهاد انسان تبدیل به پاشنه آشیل و اهرمی دیگر برای شکست بشریت خواهد شد.
ما به تعریف جدید از سعادتمندی نیاز داریم، ما مانیفستهای نوینی برای توصیف آرمانشهرها نیاز داریم. نویسندگان این تعاریف و این مانیفستها نباید سیاستمداران و اقتصاددانان و …! فعلی باشند و نه کسانیکه هزاران سال قبل و مثلاً ۱۵۰ سال قبل در دنیای دیگری زیستهاند. نظام سرمایهداری و الگوهای سوسیالیسم هیچکدام تناسب درستی با نهاد انسان ندارند… راه دیگری باید گزید.
عنوان مطلب از شعر خانم مریم مروج گرفته شده که علیرضا قربانی عزیز به زیبایی آن را اجرا نموده است.
مسعود زمانی
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹