نمایش تلخ سبوعیت بشر
–
سلام
–
حدود پنج ماه پیش تو یکی از برنامههای The Daily Show ، مجری اون زمان برنامه آقای John Oliver از یک کارگردان آمریکایی ساکن در دانمارک به نام «جاشوا اوپنهایمر – Joshua Oppenheimer» دعوت کرده بود که درباره مستند جدیدش به نام «نمایش قتل – The Act of Killing» (که البته عنوان دوپهلویی هم هست) صحبت کنه… در طول مصاحبه جان اولیور ضمن تمجید از فیلم، نکته جالبی را بیان کرد: اون گفت “از یک طرف به همه پیشنهاد میکنم این مستند را ببینند و از طرف دیگه همه را منع میکنم از دیدنش”… صحبتهای بسیار جالبی توی اون مصاحبه بیان شد که عزم من را برای دیدن فیلم دوچندان کرد… اون زمان به سختی فیلم را تهیه کردم، یادمه دیدن فیلم برام یک هفته طول کشید، نه بخاطر نبودن وقت، بلکه فقط و فقط بخاطر عدم هضم داستان مستند و ناراحتیهای بعدیش بود. همون موقع با خودم گفتم شانس اول اسکار امسال هم همین فیلم هست هرچند که مطمئنم کارگردان فیلمش را برای بردن جایزه نساخته. نسخه خوب فیلم یواش یواش توی سایتها اومده و میتونید تهیه اش کنید. یه نکته دیگه در رابطه با فیلم این هست که ساختش ۶ سال!! طول کشیده… و اوپنهایمر بخاطر فیلم کلی وقت گذاشته و زبان اندونزیایی یاد گرفته که نیازی به مترجم نداشته باشه…
فیلم (لینک سایت رسمی) از زمان پخش در اوایل ۲۰۱۳ تقریباً تو هر جشنواره ای که رفته تحسین شده و جوائز زیادی را از آن خودش کرده، تا امروز (۱۱ آذر ۱۹۲، ۱ دسامبر ۲۰۱۳) در جشنوارههای فیلم برلین، پراگ، شفیلد، یاماگاتا و… جوائز بهترین مستند و بهترین فیلم از نگاه تماشاچیها را دریافت کرده است. امتیازات سایتهای مختلف هم به شکل زیر است:
–
–
مقدمه ضروری برای دیدن فیلم:
در سال ۱۹۶۵ سوکارنو رئیس جمهور وقت کشور اندونزی با کودتای نافرجامی از سوی تعدادی از نظامیان و بخش عمده ای از هوادارن کمونیست منتسب به اونها و در راسشون (Indonesian Communist Party) مواجه شد که پس از یک روز با شکست و کشته شدن کودتاچیان و البته توفق ارتش در همه حکومت به بهانه این موضوع، پایان یافت. پس از این اتفاق و شورشهای بعدی تصمیم خطرناکی از سوی امرای ارتش وقت گرفته میشود: کشتار و قتل عام صدها هزار اندونزیایی (و البته چینی حاضر در اون کشور) که بهردلیل میشد اونها را به کمونیستها منسوب کرد. در طول کمتر از یکسال (۱۹۶۵ تا ۱۹۶۶) قریب به ۵۰۰هزار نفر (به روایت تلویزیون دولتی اندونزی ۲٫۵ میلیون نفر!!!) کشته میشوند و حزب کمونیست بطور کامل از عرصه اجتماعی سیاسی کشور حذف میشود. این کشتار بقدری مخوف و مهیب بوده که از همان سالهای اول این بخش از تاریخ، از کتابها و تلویزیون و … کشور اندونزی حذف شده و تنها اشاراتی به آن در قالب “حماسه شکست دشمنان کمونیست” در مناسبتهای تاریخی معدودی صورت میگیرد. همچنین بدلیل جنگ سرد و تقابل غرب با کمونیسم این واقعه از سوی رسانه های غربی کاملاً مسکوت گذاشته شد تا موجبات تقویت وجه مظلوم نمایی جبهه کمونیست ها را فراهم نیاورد.
این کشتار در سطوح مختلفی صورت گرفت: تصفیه ارتش، تصفیه سازمانهای دولتی، تصفیه روزنامهها، تصفیه مدارس و… ولی بخش عمده و اتفاق اصلی درون جامعه صورت گرفت. دستگیریها و اعدامهای افراد معروف و یا کارمندان منتسب به به کمونیسم توسط خود ارتش و یا نهادهای اطلاعاتی رسمی کشور اندونزی صورت گرفت. این عملیات که بعداها اسم “تطیهر” برایش انتخاب شد اتفاقاً توسط برخی از همان دول غربی هم حمایت گردید. مدارکی وجود دارد که سفارت آمریکا در جاکارتا اسامی بالغ بر ۵۰۰۰ نفر از اعضای شناسایی شده این حزب را در اختیار ارتش اندونزی گذاشته است. ولی برای شناسایی و اعدام مردم، سمپاتها و اعضای معمولی حزب کمونیست این وظیفه به به دو ساختار شبه نظامی واگذار گردید: جبهه دانش آموزی (Student’s Action Front) و جبهه جوانان و دانشجویی (Indonesian Youth and Students’ Action Front) واگذار گردید که هر دو این گروههای بخشی از شاخه جوانان Pancasila بودند، پانکاسیالا اینقدر قدرتمند است که حتی در دولت حاضر اندونزی چند وزیر دارد و فسادهای متعدد سیاسی و مالی را به آن منسوب کردهاند. علیرغم اسم این گروهها، اعضای آنها عمدتاً زورگیران و خلافکارها و گنگسترهای محلی بودند که در ابتدا فقط وظیفه شناسایی را برعهده داشتند، ولی پس از چندی، خودشان دادگاههای چند دقیقه ای برگزار و خودشان هم اعدام را انجام میدادند. بسته به خلقیات و نوع بیماری روانی هر فردی که مسئول اعدام بود، متدهای مختلفی برای کشتن به کارگرفته میشد (از انواع شکنجهها تا گردن زدن و خفه کردن و…).
دولت هم در طی این مدت و البته قبل از آن با پروپاگاندا و متدهای مختلف شستشوی مغزی با شعار محوری “خدا از کمونیستها متنفر است”، ذهن کودکان در مدارس و مردم معمولی در تلویزیونی را بشدت آماده این رویداد کرده بود، بطوریکه کوچکترین حرکت اعتراضی نسبت به این کشتار صورت نگرفته و با قاتلین و گانگسترهای عامل کشتار مانند قهرمانان برخورد شده و خیلی از کودکان الگوی خودشان در زندگی را، از روی همین افراد انتخاب میکردند.
اوپنهایمر، کارگردان فیلم با علم به موارد بالا با دو تن از سرشناسترین این افراد را به نامهای «انور کنگو – Anwar Congo» و «هرمان کوتو – Herman Koto» انتخاب کرده و ازشون خواسته در قالب هر شکل نمایشی که دوست دارند، خاطرات خودشون از اون وقایع را بازگو کنند.
این دو قهرمان! نیز در اکثر مواقع بشکلی کاملاً تصنعی و بدون هیچگونه ساختار و فرم استاندارد تئاتری و سینمایی این وقایع و تجربیات خودشون از دستگیری، بازجویی، شکنجه و قتل را نمایش داده و بازی کردهاند و اتفاقاً همانطور که در مستند خواهید دید، خیلی هم اینکارو جدی گرفتند. جذابیتهای فیلم برای این دو نفر و البته مقامات محلی بقدری بالا بود که اونها از هر امکاناتی که داشتند استفاده کردند تا اون دوران را به شکلی که در خاطر خودشون هست بازسازی کنند. جالب اینکه اکثرشون هم هنوز با افتخار از اون دوران یاد میکنند. فیلم تلاش نمیکنه که تاریخ نگاری انجام بده و اگر انتظار یک مستند صرفاً تاریخی را دارید ناامیدتون میکنه…
این فیلم واکاوی اندیشه تباه شده بشر و شکنندگی خارج از انتظار انسانیت است. اوپنهایمر به شکلی فیلم را تدوین کرده که بخوبی نشون داده میشه، علیرغم اینکه قریب به ۵۰ سال از اون نسل کشی گذشته، همون افراد عامل به قتلها (و نه آمران) وقتی دارند نقش! قبلی خودشون را بازی میکنند چگونه خودشون را قضاوت میکنند، به تناوب هرکدام از آنها دیر یا زود در جایی از فیلم میگویند که شاید اینهمه خشونت لازم نبوده، یا اینکه اعتراف میکنند هر شب کابوس میبینند، یا اینکه در برخی موارد با مقتولین نگونبخت سمپاتی برقرار میکنند…
هانا آرنت در کتاب «آیشمن در اورشلیم – Eichmann in Jerusalem» یک تئوری داره به نام «ابتذال شر – Banality of Evil» که در آن بیان میکند که وقایع تلخ تاریخ بشر نظیر نسلکشیها را نه آدمهای متعصب و یا پلید و روانی، بلکه انسانهای کاملاً معمولی (مردم) رقم زدهاند که تحت تاثیر فرضهای بنیادین حکومت(دولت)، اقداماتی را انجام داده اند که از نظر خودشان کاملاً توجیه پذیر و “نرمال” بوده است.
این فیلم مصداق خوبی برای تئوری فوق است… کارگردان با نشان دادن صحنههایی که سربازان و شبه نظامیان با خوشحالی مردم یک دهکده را قتل عام میکنند و یا عزم همگانی در لو دادن محل اختفای یک نویسنده روزنامه بخوبی این را نشان میدهد. راجع به فیلم بیشتر از آنکه باید نوشت، میبایست صحبت کرد. دیدن تصویر آدمهای معمولی (مثل خودمان) که براحتی از کشتن صدها و هزاران نفر با دستهای خودشان صحبت میکنند بشدت ترسناک است و نوشتن از آن (حداقل برای من) ترسناکتر…
در جایی از فیلم، از “انور کنگو” بخاطر شیوهای که برای کشتن انسانها ابداع کرده (نوعی خفه کردن با سیم) تقدیر میشه و مقامات و مجری برنامه از اون بخاطر اینکه تونسته با درجه سبوعیت کمتری این ماموریتها را با انجام برسونه تشکر میکنند. وقتی ازش میپرسند که نمیترسی یکروز بچه های مقتولین بیان ازت انتقام بگیرن، میخنده و میگه که ما نسل همشون را از بین بردیم و دیگه کسی نمونده بخواد انتقام بگیره!!…
برای من درخشانترین سکانس فیلم پانزده دقیقه پایانی اون هست بخصوص جایی که “انور کنگو” با دیدن صحنهای که از شکنجه شدن خودش (در بخشی از همون فیلم ساختگی) میگه که بعد از این سکانس تونسته حس شکنجه شونده ها را درک! کنه و اوپنهایمر بهش میگه “نه تو میدونستی این فیلم هست و قراره آخرش از جات بلند بشی، ولی اون بدبختها میدونستند قراره کشته بشوند، این خیلی فرق میکنه”… و انور لحظهای مکث میکنه و بعد گریه میکنه… خیلی خیلی تاثیرگذار و ناراحت کننده است، همین سکانس ارزش چند سال متوالی جایزه اسکار را داره… و البته سکانس بعدی در حیاط مدرسه که قتلگاه صدها نفر بدست انور کنگو بوده هم فوقالعاده است.
فیلم «نمایش قتل – The Act of Killing» زمان نسبتاً طولانی (۲ ساعت و چهل دقیقه) داره ولی بنظر من به هیچ وجه خسته کننده نیست. در عین اینکه در فیلم هیچ صحنه واقعی خشونت آمیزی وجود ندارد، ولی اتفاقاً کلام و در برخی موارد تصویر بسیار خشنی دارد. ولی اجازه ندید این خشونت پنهان باعث ندیدن فیلم بشه… فیلم برای جوامع در حال توسعه خیلی خیلی میتونه مفید باشه!…
در فیلم های مستند یکی از معدود ابزارهای تحت کنترل کارگردان، “تدوین” هست که بی تردید در این بخش اوپنهایمر شاهکار خلق کرده، سوئیچ کردن از صحنه های نمایش به گفتگوهای قهرمانان! داستان و نمایش صحنههای ضبط شده برای خود قهرمانان، تمهیدهای بینظیر و خلاقانه ای برای انتقال پیام فیلم بوده است که واقعاً جای تقدیر دارد.
در پایان ولی باز به همون جمله جان اولیور برمیگردم که: “از یک طرف به همه پیشنهاد میکنم این مستند را ببینند و از طرف دیگه همه را منع میکنم از دیدنش”…
پینوشت ۱: اینقدر همه خبرها پرشده از قتل و کشتار، که گاهی فراموش میکنیم بزرگی فاجعه کشته شدن حتی یک انسان را، براحتی و در کمتر از چند ثانیه میگوییم: ۸۰۰ هزار نفر در رواندا، ۵۰۰هزار نفر در اندونزی، ۲۶۰هزار نفر در جنگ تحمیلی و … خیلی چیزها در طول زمان بیارزش میشوند ولی تاسفبرانگیزترین اونها انسانیت و جان آدمهاست…
پینوشت ۲: نوشتن این پست عملاً پنج ماه طول کشید!!
پینوشت ۳: درست در لحظات آخر نوشتن این پست متوجه شدم که ورایتی به نقل از سایت اند ساوند این فیلم را به عنوان بهترین فیلم سال انتخاب کرده است.
–
–
شاد و پیروز و سربلند باشید
–
–
مسعود زمانی
۱۱ آذر ۱۳۹۲
–
–***–
«اگر از طریق فید (خوراک) من این نوشته را مطالعه میکنید، برای دسترسی مستقیم از این لینک استفاده کنید»
–***–
18 دیدگاه دربارهٔ «نمایش تلخ سبوعیت بشر»
آقای زمانی
هیچ کدوم از نوشته های بلاگت رو رد نکردم همه رو از اول تا انتها خوندم .. واقعا عالی موضوع رو انتخاب میکنی و می نویسی
ممنونم حسین جان، خوشحالم 🙂
خیلی سپاسگذارم .این پست به من انگیزه ی بالایی برای مشاهده ی این مستند داد
اره حتماً ببینید، من مطمئنم تو اسکار هم شانس بالایی داره…
سوکارنو نقشی در این جنایتها نداشت، جنایتهای اندونزی تحت حکومت سوهارتو انجام شد. سوهارتو مورد حمایت غرب و سازمانهای اقتصادی بینالمللی بود، از اندونزی به عنوان نمونه موفق جهانیسازی نام میبردند.
سلام، آره، نکته شما کاملاً درسته، تو متن هم اشاره کردم بعد از کودتا نظامیان کنترل رو در دست گرفتند، سوکارنو همون ۱۹۶۵ یه مدت کوتاه بعد از کودتا جاش رو به سوهارتو دارد… نکته اینه که با عنایت به همون نقل قولی که از هانا آرنت کردم، این مستند به نقش آدمهای معمولی در این کشتارها پرداخته، حالا این که این تجربه موفق روی خون چند صدهزار نفر بنا شده یه بحثی هست که جای کار زیاد داره… متاسفانه تو مناقشه های جنگ سرد جنوب شرق آسیا تاوان زیادی داده…
گمونم چرچیل باشه که میگه:
“کشته شدن یک انسان قتل است ولی کشته شدن صدها و هزاران نفر، فقط یک عدد” و اشاره میکنه ما غافل میشیم از اینکه تک تک این انسانها روزی متولد شده اند، با شادی مدرسه رفته و عاشق شده اند و هرکدامشان زندگی پر فراز و نشیبی داشته است و به سادگی کشته میشوند.
واقعیت اینه که ارزش جان و نفس انسان روز به روز داره کاهش پیدا میکنه و علیرغم پیشرفت های بشر تو حوزه های فناوری ولی این بخش داره پسرفت میکنه… گو اینکه قدیمها هم ارزشی نداشت…
ممنون بابت نوشته های زیبایتان که از بار محتواییشان مشخص است وقت زیاد برای آنها گذاشته اید و بالاتر از آن با عشق و علاقه نوشته شده اند.
خواهش میکنم دوست من… پیروز و سربلند باشید همیشه
مرسی. عالی بود. خیلی دوست دارم این فیلم رو ببینم ولی هنوز زیرنویسش رو پیدا نکردم. اگه شما آدرسی برای اون دارید درج کنید. ممنون میشم.
سلام، نه شرمنده زیرنویس رو گشتم الان، ولی پیداش نکردم… خوشحالم خوشتون اومده… پیروز و سربلند باشید
تدوین . تدوین. تدوین . پیداست شاهکاری مثله نمایش قتل فقط از راه روایت داستان با همچین تدوینی گذر می کنه. فیلم عالی بود. مرسی از معرفی فیلم.
شما می دونید علت اینکه در تیتراژ این تعداد ناشناس ذکر شده چی بوده. فکر می کنید این افراد اهل اندونزی بودن؟
دقیقاً، در متن هم اشاره کردم که واقعاً تدوین بینظیری داشته، در مورد اون ناشناسها هم فکر میکنم بخاطر حفظ جانشون بوده… خود انور کنگو تو مصاحبه با الجزیره از تهدیدهای متعدد نسبت به خود و خانواده اش صحبت کرده… بهرشکل آشکار شدن چنین فجایعی تبعاتی داره که خیلیها خوششون نمیاد…
سلام آقا مسعود
همون طور که گفتید این وقایع به دست آدم های معمولی روی میده که با قصد خیر و با تمام وجود دست به قت زدند
شاید تلخ تر از کشتن آدم ها که جسمشان را از بین می برد، نابودی روح انسانیت در یک نسل، یک قوم یا یک ملت است
واقعه ای که آن فرد ار تا آخر عمر به یک مرده متحرک با وجدانی دردآور و آولده تبدیل میکنه
ممنون از معرفی این فیلم و پست خوبت
سلام دوست من، دقیقاً همینطوره که میگید… زخمی که بر روح یه ملت میشینه شاید تا صدها سال از بین نره… پیروز و سربلند باشی همیشه
مستند عالی و بسیار تکاندهندهای بود
راستی حرف از مستند شد این مستند THRIVE رو دیدید؟
یوتیوب: http://www.youtube.com/watch?v=lEV5AFFcZ-s
و سایتش: http://www.thrivemovement.com
مستند عجیب و غریبی هستش!
از یه طرف آدم میخواد باور نکنه، از یه طرف دیگه بعضی چیزهاش…
سلام؛ خوشحالم که خوشتون اومده، در مورد مستند Thrive هم باید بگم که که تابحال چیزی ازش نشنیده بودم، موضوعش که جالبه و دیدنش هم ضرری که نداره… ممنون که با من و دیگر دوستان به اشتراک گذاشتیش… پیروز باشی همیشه