دسته‌ها
نکات جالب

زخم و زندگی

سلام

چند سال پیش یه كلیپی دیدم از یك مرد خیلی لاغر و استخونی كه لباسش بشدت پاره پوره بود و بدنش پر از زخم و كبودی… همینجوری سرگشته تو یه تونل داشت راه میرفت و چون نمیتونست تعادلش رو حفظ كنه ماشینها مرتب میخوردند بهش و چندین متر پرتابش میكردند. ولی اون بعد از یكم نفس نفس زدن و درد كشیدن دوباره نیروش رو جمع میكرد و راه می افتاد… چندین و چند بار این كار تكرارشد ولی تو یكی از دفعاتی كه اون وسط تونل بود و خیلی متزلزل نشون میداد، تو دلت میگفتی ایندفعه كه ماشین مستقیماً بهش بخوره كارش تمومه… ولی یهو یه برق عجیبی می اومد تو نگاه مرد و بدون اینكه پشت سرش رو نگاه كنه دستاش رو میبرد بالا و تمام انرژی باقیموندش رو جمع كرد و یهویی انگار یه دیوار بتونی اون وسط باشه به محض تصادف اینبار ماشین به برخورد کرد، خرد و خاكشیر میشه و مرد پس از یه مكث كوتاه بازهم بدون اینكه پشت سرشو نیگاه كنه، دوان دوان و در اوج اقتدار در تونل خارج میشه…

دقیقاً خیلی از جزئیاتش یادم نیست و نمیدونم تبلیغ كالایی بود یا نه… ولی اصلاً برایم مهم نیست.

بعضی مواقع تو زندگی تو یه دالون تاریكی افتادیم و در عین درموندگی، مرتب هم ضربه هست كه از چپ و راست داریم میخوریم… (نمیدونم شاید اینم لازم باشه یوقتهایی) ولی بعضی وقتها یه نیرویی كه نمیدونم ریشه اش چیه میپیچه تو وجودمون و … دیگه اونوقت هیچی جلودارمون نیست… سه چهار سال بود فقط داشتم ضربه میخوردم… تا میخواستم نفسی تازه كنم دوباره این مسئله تكرار میشد… ولی … فكر كنم داره یه اتفاقهایی می افته… مهم اینه كه تو همون ضربات و مشكلات هیچوقت یادمون نره كه هدفمون چیه. و حركت كردن رو فراموش نكنیم… هدف و امید تنها محركهایی هستند كه رو به جلو میبرند این بشر سرگشته رو…

ناامید نباشید

امیدوار باشید

پستهای مشابه:

5 دیدگاه دربارهٔ «زخم و زندگی»

clipe ajibi boode .. ama baraie man omid bakhsh bood .. fekr konam chizi bood ke alan behesh ehtiaj dashtam ..faghat nemidoonam kei mogheii mirese ke man dastamo bebaram bala va hame chizo khordo khamir konamo badesh ham farar konam
پاسخ مسعود زمانی : والله فعلاً كه اینترنت رو تركوندید… گام اول مثبت بود… كی اون نه طبقه رو بیارید پایین خدا میدونه

روز همه مهندسین مبارك!

یك دنیا لبخند و مهربانی تقدیم شما!

جالب بود. فكر كنم مسیر زندگی ماها همگی یه جورایی همین الگو را داره!!

بهتر بود جمله آخر را می‌نوشتین :

امیدوار باشید!
پاسخ مسعود زمانی : چشم… پیشنهاد خوبیه… ممنون

من ممّد بودم!

اینترنتش پر سرعت بود زیادی هم عجله داشت مهلت نداد اسممو بنویسم!

ایشالله كه اینترنتتون همیشه براه باشه!
پاسخ مسعود زمانی : نه مشخص بود اگر هم نمیگفتید (:

سلام

حالا چه اتفاقایی داره میفته؟

راستی برای من هم سواله چرا هرکی محکم میخوره به ما خودش خرد و خاکشیر میشه؟

…ولی درستش هم همینه! … راستی من تونل خیلی دوست دارم، ادم یاد جاده چالوس و سفر و جیغ های هیجانزده میفته!!

به هرحال تصادف کردن توی تونل زیاد دل انگیز نیست!
پاسخ مسعود زمانی :

پس اون بار خرد و خاکشیر شدم بخاطر شما بود!!!

در ضمن ما در جاده چالوس و توی تونل جیغ های هیجان زده! نمیکشیم…

(:

پاسخی بگذارید

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.