حدود ۸ سال پیش خانم “کاترین لاسکی – Kathryn Lasky” که پیش از آن هم نویسنده ای سرشناس میان کودکان و نوجوانان آمریکا محسوب میشد، دست به نوشتن کتابی زد تحت عنوان “محافظان گاهول – Guardians of Ga’Hoole” که بشدت میان نوجوانان و حتی بزرگسالان به محبوبیت رسید و عناوین و جوایز بیشماری را کسب کرد. که از جمله آن میتوان به پرفروشترین کتاب کودک سال ۲۰۰۶ اشاره کرد. داستان جذاب و در عین حال بدیع وی باعث شد، کتابی که در ابتدا قرار بود در سه یا چهار جلد به پایان برسد، به صورت یک مجموعه ۱۵ جلدی درآید که آخرین آن در سال ۲۰۰۸ منتشر شده است.
داستان “محافظان گاهول” ماجراهای جغد نوجوانی به نام “سورن – Soren” را بازگو میکند که به ناگاه دنیای افسانه ای و داستان های حماسی را که شبها بصورت قصه میشنیده، در مقابل چشم خود مجسم دیده و به تدریج قهرمان حماسه ای میشود که روند حوادث را کاملاً تغییر داده و در تقابل همیشگی خیر و شر خود را به مثابه برگ برنده ای در حساس ترین و کلیدی ترین لحظات نشان میدهد. در بستر این داستان اصلی، مفاهیمی چون نبرد خیر و شر، نژاد پرستی، اصالت، دوستی، خیانت، تعهد و در نهایت شجاعت در بستر داستانهای جانبی مطرح میشود. جالب اینکه کمی بیرحمی (غیر متعارف در ادبیات کودک) موجود در داستان باعث شده جنبه های واقع گرایانه ای به آن داده شود و اغلب منتقدین، این نکته را بعنوان یک نقطه قوت برای همه گیر شدن آن عنوان کنند.
محبوبیت این کتاب باعث شد که در سال ۲۰۱۰ انیمشینی براساس سه جلد اول این کتاب ساخته و به نمایش دربیاید. این انیمیشن به عنوان “افسانه محافظان : جغدهای گاهول – Legend of the Guardians: The Owls of Ga’Hoole” در تابستان به روی پرده رفت و به لطف محبوبیت کتاب، فروش نسبتاً مناسبی هم داشته است. هرچند که فروش ۵۷ میلیون دلاری (در آمریکا) نتوانسته بودجه ۸۰ میلیون دلاری! را تامین نماید ولی بهرشکل مطمئناً با فروش نسخه های دی وی دی و بلو-ری این انیمیشن بخش بزرگی از این ضرر جبران خواهد شد. من اطمینان دارم تمام کسانی که این فیلم را در سینما دیده اند برای نسخه بلو-ری آن سرو دست خواهند شکست که علت آن را در ادامه عرض خواهم کرد.
کارگردان این انمیشین یکی از صدها هزار شخصیت منفور نزد ما ایرانیان است و کسی نیست جز “زاک اسنایدر – Zack Snyder” که در کارهای قبلی خود بویژه فیلم ۳۰۰ قدرت و تبحر خود در بکارگیری فناوری در انیمیشن و همچنین استفاده موثر و بجا از صحنه های آهسته که با دوربین های سرعت بالا گرفته میشوند، نشان داده است. فیلم ۳۰۰ علیرغم تمام نکته های مشمئز کننده ای که برای ما ایرانیان داشت، از لحاظ تکنیکی و فیلم برداری فوق العاده بود و این نکته ای نیست که بشود آن را کتمان کرد. در عین حال اسنایدر نشان داد که با کادر و زاویه دوربین، دیگر بصورت یک عنصر حاشیه ای برخورد نمیکند. زوایای عجیب و غریب و در عین حال جسورانه دوربین وی، بیننده را نه فقط در قالب یه مشاهده گر، بلکه بعنوان یک همراه و حتی هنرپیشه در فیلم با خود همراه میکرد.
ولی اسنایدر برای انیمیشن “افسانه محافظان…” علاوه بر موارد فوق، به کمک تکنولوژی CG چیزی به فیلم خود اضافه کرده که بشکل محسور کننده ای فوق العاده از کار درآمده:
هرشئی و هر موجود و هر کاراکتر بقدری دارای جزئیات هست که باورش تقریباً غیر ممکن است و اینجا است که متوجه میشویم آن ۸۰ ملیون دلار صرف چه مواردی شده است. همانطور که عرض کردم لذت دیدن نسخه بلو-ری این انیمیشن چیزی نیست که انیمیشن بازها بخواهند از دست بدهند… قطرات باران، جرقه های آتش و … همه در طبیعی ترین فرمی که تکنولوژی امروز اجازه میدهد طراحی شده اند. پرهای جغدها و چشمهایشان، تقریباً با پر و چشم یک جغد زنده هیچ فرقی ندارد و همه اینها چیزهایی است که تا نبینید متوجه هنر و ظرافت موجود در آن نخواهید شد.
نور دیگر مقولی حیرت آور در این انیمیشن است، بینهایت زیبا و در عین حال طبیعی… استفاده از انعکاس های محیطی، باعث شده که چه زیر نور ماه، و چه خورشید و چه در حریم آتش، بهترین افکت ها و زیباترین تصاویر خلق شوند و کمتر انیمیشنی تاکنون توانسته به این مهم دست پیدا کند، من خودم بعد از کارتون “Finding Nemo” دیگه کمتر اثری رو دیدم که نور و رنگ توی اون تونسته باشه به صورت یک عنصر کلیدی نقش آفرینی کند.
از طرفی وقتی شما می ایید و یک سری کتاب ۳ جلدی (هرچند که هر جلد زیر ۳۰۰ صفحه باشد) را به یک فیلمنامه واحد تبدیل میکنید، ناخواسته و ناگزیر بخش زیادی از داستان و شخصیت پردازی ها از دست خواهد رفت. و بزرگترین نقطه ضعف این انیمیشن همین نکته است. داستان پر از سوراخ و جاهای خالی است، شخصیت هایی هستند که بظاهر مهم جلوه میکنند ولی تنها دو یا سه دیالوگ از آنها میشنویم و یا کاراکترهای بدون هیچ دلیل موجهی به ناگاه پلید و خیانتکار و یا مهربان و جانفشان میشوند. در داستان اورژینال خب برای هرکدام از شخصیت ها مقدمه و بدنه و موخره ای وجود دارد که در نهایت مجموعه رفتارها و کنش آن کاراکتر رو باورپذیر میکنه که در انیمیشن چنین نکته ای بهیچ وجه به چشم نمیخورد.
بعنوان مثال کاراکتر “گیلفی – Gylfie” که تقریباً در تمام داستان از وی بعنوان “هدایتگر – Navigator” اسم برده میشود بجز یک سکانس که اشاره به آشنایی با ستاره ها میکند، فاقد هرگونه عمل و یا رفتاری است که “رهیاب” بودنش را نشان دهد. و یا “خانم پیلیتیور – Mrs. Plithiver” که ماری! است که دایه جوجه جغدها محسوب میشود تا پایان ماجرا مشخص نمیشود چگونه و چرا به بزرگترین دشمنانش اینگونه کمک میکند. از این دست مثال ها بسیار به چشم میخورد و همین نکته هم باعث شده که تا این انیمیشن فروش چشمگیری (نسبت به داستان اسباب بازی ۳، از من متنفر شو و یا چگونه اژدهای خود را تعلیم دهیم) نداشته باشد.
امثال افرادی مثل من که کتابهای فوق رو نخوانده اند، تا آخر ماجرا با انبوهی از سئوال های بی پاسخ مواجه خواهند شد و بقولی مثل آنهایی میشویم که کتابهای هری پاتر را نخوانده اند و بعد مرتباً به داستان فیلم های آن انتقاد میکنند که خب ربطی به نویسنده نگون بخت ندارد و همه اش زیر سر این کمپانی های حریص است که فقط میخواهند یک محصول درآمدزا را روانه بازار کنند و کاری به جفای صورت گرفته در حق داستان اصلی ندارند.
ولی اگر شما هم مثل من عاشق پرواز و سقوط و نماهای سریع دوربین و در کنار آن صحنه های آهسته (با جزئیات فروان هستید) دیدن این انیمیشن کاملاً شما را به شور خواهد اورد. خوشبختانه در این بخش اصلاً خساست نشده و در عین زیبایی، وجوه حماسی و به زعم من عرفانی! پرواز بخوبی به تصویر کشیده شده اند. من قبلاً هم تو این پست هم گفته بودم که پرواز جزو آرزوهای همیشگی ام بوده و خواهد بود. عاشق فیلمهای هواپیمایی هستم، نه بخاطر انفجارها و نمیدونم موشک های هدایت شونده… بلکه فقط منتظر اون لحظه های شیرجه و مانورهای پیچیده هستم که خلبانان با مهارت اجرا میکنند. با بازی Ace Combat حقیقتاً زندگی میکنم… بیشتر مواقع کاری به اهداف ماموریت ندارم و واسه خودم تو آسمون مانور میدم…
این حس اینقدر شدیده که اگه یادتون باشه یه قسمتی تو فیلم هالک (قسمت اول با بازی اریک بانا) هست که هالک توی کویر شروع به پرش های خیلی بلندی میکنه… من اون سکانس ها رو بالای هزار بار دیدم، چون بهردلیل تو خواب از این پرش ها زیاد میبینم!!!!
نکته نسبتاً خوب دیگر در این انیمیشن موزیک آن است که البته کمی با خط داستان متناقض و بعضاً متفاوت است ولی بهرشکل و با کمی اغماض میشه اون رو قابل قبول ارزیابی کرد. در یکی از سکانس های نفس گیر پروازی! از موسیقی فوق العاده ای استفاده شده که پیش از این نیز در چند اثر دیگر نیز از آن بهره برداری شده بود. موسیقی تحت عنوان “میزبان اسرافیل – Host Of Seraphim” که ساخته گروه فوق العاده “Dead Can Dance” و با صدای متفاوت و آسمانی “لیزا جرارد – Lisa Gerrard” است که در سال ۱۹۸۸ ساخته شده است و تاکنون در آثار متعددی از آن بهره برده شده؛ که بهترین آن این سکانس نفس گیر و بیادماندنی از مستند “برکت – Baraka” است که واقعاً ژانر فیلم مستند رو به کمال خودش رسونده.
باید به این نکته هم اذعان داشت که صداپیشگان این انیمیشن علیرغم گمنام بودن اکثریتشون در ارائه کار خودشون موفق ظاهر شده اند. درخشانترین کار رو در این انیمیشن “هلن میرن – Helan Miren” به انجام رسانیده که در نقش “نایرا – Nyra” ملکه بدذات گروه Pure Ones بشدت تاثیرگذار و حرفه ای عمل کرده.
موقعی که داشتم اطلاعات راجع به این انیمیشن جمع میکردم تو بعضی کامنتها و نظرات نکته ای دیدم که شاید ذکر اون خالی از لطف نباشه. تعداد کثیری از جماعت پای نت بشدت عقیده دارند که این انیمیشن تقدیری از انجمن های مخفی همچون اشراقیون و بویژه Boehemian Grove دانستند (تو این لینک میتونید یه سری اطلاعات درباره شون بخونید که خب طبیعتاً صرفاً جهت اطلاع رسانی گذاشتمشون و با خودتونه که چی برداشت میکنید) بویژه اینکه نماد اصلی این فرقه و بت (یا صرفاً مجسمه شون!) یک جغد غول پیکر است. من چون کارشناس نیستم برداشت رو به خودتون واگذار میکنم و به شخصه فقط سعی میکنم از صحنه های پرواز لذت ببرم.
در نهایت کارتون “افسانه محافظان…” اثری است که شاید بیشتر از یکبار نبینیم، ولی مطمئناً همان یکبار علیرغم کمی و کاستی ها تجربه بصری فوق العاده ای خواهد بود.
برای این پست چند موزیک را برای دانلود انتخاب کرده ام که در ادامه خدمت شما ارائه میشوند.
۱- موسیقی “میزبان اسرافیل – Host Of Seraphim
۲- ترانه “بسوی آسمان – To The Sky
۳- موسیقی “عزیمت به خانه – Flight Home”
مسعود زمانی – ۱۷ آذر ۸۹
20 دیدگاه دربارهٔ «افسانه محافظان و شکوه بی نظیر پرواز»
in naghdhaietan ra bardarid beravid be iek majelleii jaii neshan dahid va anha estekhdametan khahand kard
پاسخ مسعود زمانی : من ممنونم از این که اینقدر تحویل میگیرید… ولی خب به اینجور نوشتن بصورت یه تفریح لذتبخش نگاه میکنم و بس… بازم به من سر بزنید
مسعود جون خیلی خوب بود.
از این به بعد بیشتر انمیشن نقد کن!(مثل الان)
اگه می تونی در مورد انمیشن Despicable Me یه نقد عالی بنویس.
خیلی ممنون!
پاسخ مسعود زمانی : سلام ادریس جان… ممنونم دوست من… محبت داری همیشه… در مورد انیمیشن Despicable Me هم باید بگم که یک چرکنویس هایی نوشته بودم همون شبی که دیدمش ولی خب اهمال کردم یکی دو روز و وقتی دیدم یکی دو تا نویسنده خوب مثل خانم مجیدی (یک پزشک) و “چشمهایی که فکر میکنند” در موردش نوشتند و حق مطلب هم ادا شده، خب دیگه به دلم ننشست پابلیشش کنم… دوست دارم یا اولین نفر باشم یا تنها کسی که راجع به یه چیزی مینویسه… حالا خوب یا بد این اخلاق خودخواهانه از بچگی باهام بوده… ولی اگه نکته ای بنظرم اومد که تو سایتهای دیگران از قلم افتاده بود حتماً تو یه پست بهش اشاره میکنم
سلام
خیلی ممنون بابت زحمتی که کشیدید
من آهنگ Host Of Seraphim رو در آخر فیلم The Mist هم شنیده بودم
پاسخ مسعود زمانی : خواهش میکنم… بعله همونطور که عرض کردم در فیلمهای متعددی از اون آهنگ استفاده شده، از جمله The Mist در اون سکانس نهایی فوق العاده تاثیرگذار… بهرشکل امیدوارم باز هم به بلاگ سر بزنید
مثل همیشه خواندنی. دستتون درد نکنه، با اجازه به مطلبتون لینک دادم
پاسخ مسعود زمانی : ممنونم آقای بذرافشان… حقیقتاً خیلی خوشحال کننده است که تونستم نظر مثبتتون رو جلب کنم… از این به بعد بیشتر تلاش میکنم
سلام
متاسفانه این انیمیشن هایی که می گویید را ندیدم و دنلودیشم هم انگار نداریم
ولی مطمئنا قشنگ هستند
چرا هنوز سایت راهاندازی نکردید؟!!!!
در این شب ها و این روزها التماس دعا
موفق باشید
پاسخ مسعود زمانی : سلام… نه خب یکم بگردید پیدا میشه… و صددرصد هم مطمئن باشید قشنگ هستند… سایت هم راه افتاده دارم انگولکش میکنم ولی خب بیسوادی هست و هزار دردسر… شما هم من رو دعا کنید
من که الان تازه خیلی آماتوری اونم فقط با یه نرم افزار دارم انیمیشن کار می کنم می فهمم چه زحمتی و چه امکاناتی و چه ایده هایی پشت این فیلمها هست و واقعا خرج داره. دیشب فقط از یک صحنه نورپردازی شده با نور طبیعی که چند تا عنصر معمولی توش بود رندر گرفتم دقیقا اون یک عکس هفت دقیقه طول کشید! حالا حساب کنید یه فیلم ۹۰ دقیقه ای چند فریم هست! و هر فریم بخواد اینهمه مدت طول بکشه. جدا از اینکه ساخت مدل ها و خود نور پردازی و متریال چقدر وقتگیر و نفسگیره! دیگه حرکت ها که جای خودش رو داره!
پاسخ مسعود زمانی : دقیقاً… تقریباً بعد از “داستان اسباب بازی” این رسم شده که برای تخصصی شدن کار از نرم افزارها کاستامایز شده برای ساخت کارتون و انیمیشن ها استفاده میشه … یعنی میان موتور اصلی نرم افزار مایا رو برمیدارن و فقط فقط برای ساختن جزئیاتی که توی مثلاً انیمیشن Ant Z نیاز هست بقیه قسمتهای اضافی اش رو برمیدارن یا چیزهایی بهش اضافه میکنند… من حدود ۱۴ سال قبل یکبار برای رندر کردن یه انمیشن ۳ ثانیه ای تو ۳D Studio 4 فکر کنم یک هفته کامپیوتر رو روشن گذاشتم… یعنی رفتم مسافرت و وقنی برگشتم بازهم ۴-۵ ساعت مونده بود که تموم بشه… حالا به اندازه شما یا مثلاً اون انیماتور ها حرفه ای نیستم ولی واقعاً میدونم چه مرارتی پشت این همه زیبایی هست… ممنون که سر زدید… از دوستان شنیدم تشریف آورده بودید… فرصت نشد خدمت برسم
بسیار مطلب کاملی بود مرسی
امیدوارم همیشه با انیمیشن پرواز کنید
و نوشته هاتون اینجا بباره D:
در مورد فروش فکر میکنم نباید فراموش کنیم قهرمانهای ما جغد هستند
و البته همیشه نوشته های کتابهای موفق در سینما کم فروغ تر هستند .
پاسخ مسعود زمانی : ممنونم… بعله انشالله همیشه همه در پرواز باشند… بعله خب جغد ها همچین هم موجودات جذابی نیستند و کلاً علاقه مردم به جوندگان (موش و خرگوش و …) همیشه بیشتر بوده…
باکس آفیس این هفته رو دیدید؟
پاسخ مسعود زمانی : نه ندیدم… من کلاً رسانه تصویریم به Top Gear و یکی دو مستند محدود میشه… چی بود حالا؟
راجع به همین انیمیشن جغدها بودش
پاسخ مسعود زمانی : ای بابا… خدانکنه ما تو این بلاگ چیزی بنویسیم… سریع میرن روش برنامه میسازن… به این میگن اعتماد به سقف (;
من هنوز انیمیشن را ندیدم ولی وقتی نقد شما را خوندم علاقه مند شدم اول کتابش را بخونم ممنون میشم اگه راهنماییم کنین کتابشو از کجا میتونم پیدا کنم
سلام
من تمام کتابهاش رو براتون میل کردم… امیدوارم خوشتون بیاد… ولی انیمیشن هم ببینید… گو اینکه هیچ فیلمی نمیتونه قدرت نوشته رو داشته باشه
شاد باشی
یک انیمیشن چند روز پیش دیدم از hayao miyazaki دیدم به اسم spirited away واقعا لذت بردم منون میشم اگه کاراهای شاخص این کارگردان را معرفی کنید و کلا در مورد ایشون بیشتر بدونیم
Spirited Away که شاهکاره… راجع به میازاکی نوشته های خیلی خوب زیاد هست… من منتظرم تا آخرین کار ایشون (البته در مقام تهیه کنندگی) به اسم The Borrower Arrietty رو ببینم (گو اینکه موسیقی اش رو ۴ ماهی هست گرفتم) و بعد به اون بهونه یکمی هم راجع به ایشون بنویسم… راستی این سایت انیمیشن امروز رو از دست ندید… اطلاعات خوبی میتونه بهتون بده
سلام بابت کتابها واقعا ممنون
خواهش میکنم… امیدوارم کمکی کرده باشم
سلام آقا مسعود
من این کار رو هنوز ندیدم، اما به زودی سراغش می رم.
خواستم بگم اگه براتون امکان داشته باشه از انیمیشن تنگلد هم بنویسید، دوست دارم نظر شما رو راجع بهش بدونم. برای خود من که بهترین کار سه بعدی ای بود که دیدم، نه این که بخوام شاهکار هایی مثل وال – ای و توی استوری رو زیر سوال ببرم، اما واقعیت اینه که تا اون زمان سه بعدی تنها تکنیکی بود که تو فضاهای محدودی مثل داستان های مربوط به اسباب بازی و رباط ها جواب می داد و تا به قصه های انسانی می رسید من خودم تکنیک دو بعدی رو ترجیح می دادم. اما به نظرم این ایراد به تنگلد وارد نیست، سه بعدی بودنشه که قشنگه؛ تنگلد آبروی انیمیشن ۳d ِ
سلام دوست من
واقعاً برام جای خوشحالی داره که دوستان محبت دارند… من تنگلد رو هنوز ندیدم ولی به روی چشم… با بیسوادی اگر چیزی به نظرم رسید حتماً مینویسمش… ولی در مورد نقطه نظر شما باید بگم هم آره و هم نه… یعنی یه بخشی از این حسی بودن و لذت بخش تر بودن روابط انسانی در انیمیشن های دوبعدی خب به این برمیگرده که هویت انیمیشن در زمان کودکی ما بر این پایه بوده و باورپذیری اش هم برایمان آسان تر و خب این دیگه زیاد دست خودمون نیست و برتر بودن دوبعدی نسبت به سه بعدی (در حوزه روابط انسانی) رو بطور کامل توجیه نمیکنه… ولی خب از یک نظر ذات سه بعدی بودن یک انیمیشن باعث نوعی بیگانگی و عدم وابستگی در آن میشود که خب اگر داستان خوب و پرداخت مناسبی هم نداشته باشد این مسئله تشدید میگردد… من هردو ژانر را میپسندم وبرام مهمه که بدلم بشینه… بازهم ممنونم از شما دوست من…
پاینده و سربلند باشید همیشه
[…] اسنایدر نوع کادربندی ها و زوایا و عمق تصاویرش است (این پست رو راجع به نماهای انیمیشن افسانه محافظان بخوانید).خب […]
ببخشید جایی رو سراغ دارید که من کتاب هاش رو بگیرم؟
سلام، نه متاسفانه جایی رو پیدا نکردم که این کتاب رو داشته باشند.