یک سریال کاملاً سیمبولیک (نمادین) که تمامی عناصر و اجزاء اون در متعالی ترین شکل خودشون (البته نسبت به وضعیت فعلی سریال ها) قرار دارند و مطمئن باشید که از دیدنش لذت وافری خواهید برد. حالا بهرشکل چه در موقع پخش و چه در هنگام تقسیم جوایز بهش کم لطفی شد (نمیدونم شاید حقش هم نبود خب) ولی کاملاً ارزشش رو داره که شش ساعت وقتتون رو صرف دیدن این اثر منحصربفرد کنید…. اثری که بوضوح برای مخاطب خاص ساخته شده است…
داستان با فضایی ۱۹۸۴ی و پرداختی کافکایی روایت میشه، من هرچقدر هم سعی کنم، نمیتونم اون رو براتون تعریف کنم… دنیایی غریب که نمادها و پیچیدگی حرف اول رو توی اون میزنند. نویسنده (که البته این یک اثر اقتباسی از یک سریال دهه شصت میلادی است) و کارگردان تلاش کرده اند با توجه به فرهنگ نوین و قرن بیست و یکمی، داستانی با پرداخت های تمدن امروزی بشر و پر از نماد بسازند و الحق و الانصاف در اینکار بسیار موفق بوده اند.
داستان سریال از شهری محصور در بیابانی بی انتها (به معنای واقعی بی انتها) شروع میشود که همگان در آن بجای نام با شماره ای شناسایی میشوند… ۲ با بازی “یان مک کلن” حاکم است، شهر از امکانات تکنولوژیکی و پزشکی فوق پیشرفته ای برخوردار است، ولی ساختمانها و ماشینها همه دهه شصتی هستند. روابط میان آدمها بسیار جاسوس وار و پر از ابهام است… جایی از داستان میفهمیم که هرکسی جاسوس دیگری است و همه جا پر از دوربین و میکروفن است…
سریال تلاش دارد که با زبان ایهام و نماد، زندگی بشر و تمدن امروز و اضمحلال تدریجی و خودخواسته آن را نشان داده و تلاش سیستم های توتالیتر برای دخالت و کنترل هرچه بیشتر بر روی زندگی بشر، را با بیانی هنرمندانه به تصویر بکشد. یک کلاس کامل کادربندی و تصویرسازی برای تمامی علاقه مندان به عکاسی و فیلمبرداری…
از چاه بی انتهای حیاط خانه راننده سیاهپوست تا عمارت کاخ مانندی که ۲ درونش زندگی میکند، از بالون سفید تا نمای هولوگرافیک وار برجهای شیشه ای در خط افق، از قرصهای سه رنگ که همسر ۲ میخورد تا لنگری بی کشتی! در میانه بیابان، از فلش بکهای غریب به خانه مایکل تا اتوبوس توریستی زرد رنگ، از مرگهای نابهنگام تا تحمیل و تزریق تدریجی دروغ ها… همه و همه بخشی از انبوه پارامترهایی و نشانه هایی هستند که در اختیار بیننده قرار بگیرند تا در نهایت پایان بندی نفس گیر و غیرمنتظره سریال رو رقم بزنند.
کارگردانی، دکوپاژ و البته تدوین بسیار بسیار هوشمندانه ای داره که علیرغم جامپ کات های فراوان و فلش بک های زیاد (و البته به جا و منطقی) بهیچ وجه به شعور تماشاگر بی احترامی نکرده و ریتم بسیار خوب و جذابی به سریال داده است…
این سریال عنوان بندی هوشمندانه ای داره، که تا آخرین قسمت، خیلی از بخشهاش براتون بصورت معما میمونه، این عنوان بندی (البته نه چندان بدیع) یکی دیگه از ویژگیهای بارز این سریال هست که در انتها لینک دانلودش رو میزارم. نکته بسیار بارز بعدی، موسیقی درخشان و بیادماندنی و بشدت شنیدنی سریال هست و (به زعم من) حتی ارزشش رو داره که فقط فقط بخاطر موسیقی این مینی سریال رو تماشا کنید. موسیقی ساخته “روپرت گرگسون-ویلیامز” است (برادر هری گرگسون-ویلیامز {پینوشت ۱}) که در انتهای پست، لینک یکی از قطعه های شنیدنیش به نام “من یک شماره نیستم” رو هم گذاشتم.
اگه یکی (یا همه!) کتابهای “۱۹۸۴” و “دنیای قشنگ ما” و “ما” رو خونده باشید و ازشون خوشتون امده باشه، مطمئن باشید هیچ سریالی بهتر از این نمیتونه فکرتون رو قلقلک بده… البته برای کسایی که طالب سریال های تخیلی(و البته زیبا) و کاراکترهای تک بعدی و داستان خطی هستند بهیچ وجه پیشنهادش نمیکنم چون شاید براشون جذاب نباشه…. که اگه بود خوشحال میشم و معذرت میخوام پیشاپیش…
حالا اینهمه نوشتم که چی بشه؟… بخاطر اینکه دیشب در هنگام اهدای جوایز امی سال ۲۰۱۰، “یان مک کلن” بازیگر دوست داشتنی و جاافتاده و هنرمند قدیمی تئاتر در رقابت با سلطان، جایزه رو واگذار کرد!!!!. البته “آل پاچینو” خب بازیگر محبوب و بزرگی است که حقیقتاً تا حالا در حقش خیلی خیلی جفا شده (در اعطای جوایز…) و از طرفی من سریالش رو هم ندیدم که بخوام نظر بدم مستحق جایزه بوده یا نه (از نظر من)… ولی خب “The Prisoner” رو دیده ام و میخواستم کمی از بازی “یان مک کلن” توی اون تعریف کنم…
بنظر من که بازی “یان مک کلن” در این سریال چیزی بسیار فراتر از بازیهای مرسوم بوده و همانند دیگر بزرگان تئاتر که بر پرده سینما حاضر شده اند یک کلاس کامل بازیگری (هم تئاتر و هم سینما) بوده است… صدای بسیار عالی ( بنظر من که صداش واقعاً یه سر و گردن از “مورگان فریمن” بالاتره!!!) و لهجه انگلیسی!، به همراه نگاه نافذ و سبکِ پوشش (کت و کراوات و شلوار و کفش سفید) و حرکات ناگهانی اش، تا دلتان بخواهد شخصیت منفوری از یک دیکتاتور به تمام معنا را خلق کرده (که البته شاید در پایان فیلم به وی حق بدهید!!!) و حقیقتاً مستحق دریافت جایزه بوده است.
در این میان نباید از بازی دو بازیگر اصلی سریال یعنی خانم “راث ویلسون” (که با بازی درخشان در سریال “جین ایر” که از شبکه ۴ خودمون پخش شد تو ذهن علاقه مندان ایرانی ماندگار شده) در نقش “۳۱۳” و “جیمز کاویزل” هم در نقش “مایکل/۶″، غافل شد که در ارائه بازیهای چند لایه و باورپذیر بسیار موفق بوده اند. ولی الحق و والانصاف در زیر سایه “یان مک کلن” محو شده اند.
“یان مک کلن” تنها بازیگر مجموعه فیلمهای “ارباب حلقه ها” بود که مورد تایید کامل تمامی هواداران دو آتشه کتاب “تالکین” بود و نقش “گندالف” رو ماندگار ساخت در این فیلم نشان داد که بازی در نقشهای نه چندان هُنری، مثل کاراکتر مگنتو در “ایکس-من” باعث نشده که گوهر بازیگریش را از دست بدهد. از بازی مرموز ولی دلنشین وی در این سریال، که زندانبان و دیکتاتوری محبوس را برای ما به تصویر کشیده است، مطمئناً تا سال ها به نیکی یاد میشود…
لینک دانلود عنوان بندی سریال: دانلود
لینک دانلود یکی از ترک های موسیقی متن سریال: دانلود
پینوشت ۱: “هری گرگسون-ویلیامز” به نظر من (ضمن احترام به هانس زیمر و جیمز هورنر) خلاق ترین و با استعدادترین و خوش ذوق ترین سازنده موسیقی فیلم جهان است… نگاهی به لیست کارهای او در ۱۵ سال اخیر موید این نکته است. البته بخش اعظمی از توانایی هایش را مدیون شاگردی استادی بزرگ چون “هانس زیمر” هست. بزودی یه پست راجع بهش و کارهای درخشانش مینویسم. من تو یکی از پستهای اولیه این وبلاگ راجع به یکی از موزیک های دلنشینش در بازی پلی استیشن “Metal gear Solid” نوشته بودم که لینک دانلود اونم براتون میزارم.
پینوشت ۲: این پست طی یک حادثه ناگوار! درست در لحظه پابلیش شدن، از بین رفت و هرچقدر تلاش کردم دیگه حسش نبود همه اون مطالب اولیه (متن و لینک و ریفرنس و…) رو بنویسم و دوباره پیاده کنم… اگه میبینید بعضی جاهای نوشته پرش!! داره، عذر میخوام ولی انجام کارهای تکراری خیلی برام خسته کننده هست. کم کم دارم به فکر یه سایت وردپرسی درست و حسابی می افتم…
پینوشت ۳: اینهمه “بنظر من”!!! که تو متن میبینید، نشانه منیت و جوگرفتگی نیست… فقط بخاطر اینه که نمیخوام چیزی رو براساس برداشتهای خودم (که متخصص هم نیستم)، به کسی یا جایی ثابت کنم…
——
مسعود – ۸ شهریور ۱۳۸۹
8 دیدگاه دربارهٔ «دیکتاتور محبوس»
che ajab !!!!!!!!!! ki hala tasmim u ghati mishe
??
faghat koch kardid adress faramosh nashe
۱ho naridaa…
fekr nakonam kasi az tekrar 1 kar khoshesh biad hadaghal man ke khosham nemiad
in hame film morefi kardid ba in sorate ma hanoz dow nakardam
پاسخ مسعود زمانی : نه صددرصد قبلش خبر میدم… دامین رو یک سالی هست دارم وقت ندارم فضا بخرم و برم تو کارش!!!… راستی باید بین پستها یجوری فاصله بندازم تا ملت بتونن دانلود کنن (;
پریسونر رو چند هفته پیش دیدم خوبیش این بود که تا آخر منو دنبال خودش کشوند باید استعاراتش رو خوب درک کرد ….
در مورد جایزه باید فیلم تلویزیونی آل پاچینو رو هم دید تا بشه قضاوت کرد .
پست متال گیر رو هم خوندم و لذت بردم ، خوشم میاد نوستالژی باز عین خودمی و البته نزدیک به هم ! اون آهنگ آخرش رو ضبط کرده بودم منم الان دانلودش کردم دوباره گوش کردم
مرسی از یادآوریش ، راستی آهنگ موریکونه کدوم بود ؟
پاسخ مسعود زمانی : خوشحالم که خوشتون اومده… اون آهنگ موریکونه مال یه فیلم معروف و قدیمی ایتالیاییه به اسم Sacco e Vanzetti و اسم خودم آهنگ هم هست Here’s to you… یعنی تقدیم تو باد…
آها یه سرچی زدم
اینه ؟ :
http://www.4shared.com/audio/FCLsGVM0/Joan_Baez_Ennio_Morricone_-_He.htm
پاسخ مسعود زمانی : آره همینه
واجب شد حتماً حتماً یه پست راجع به متال گیر بنویسم… نه از اینا که توش یه مشت آمار و اطلاعات داده و داستان و رو تعریف کرده… یه پست مخصوص MGSبازها….
[…] کردهاند. پیش از این هم سریال های دیدنی از جمله «زندانی – The prisoner» رو از این شبکه دیده بودیم.مقایسه کامیک بوک […]
نوشتید: “اگه یکی (یا همه!) کتابهای “۱۹۸۴” و “دنیای قشنگ ما” و “ما” رو خونده باشید و ازشون خوشتون امده باشه، مطمئن باشید هیچ سریالی بهتر از این نمیتونه فکرتون رو قلقلک بده… ”
برای کسی که ۱۹۸۴ جزو ۱۰ کتاب برتریه که تا حالا خونده، دیدن این سریال واجب شد!
قبلتر هم نوشته بودید: “داستان با فضایی ۱۹۸۴ی و پرداختی کافکایی روایت میشه”
حالا دیگه اگه کسی نویسنده موردعلاقه و نامبروانش هم کافکا باشه باید آب دستشه بذاره زمین و این سریالو ببینه!
به هر حال … در حین خواندن مطلب، از اون ور داشتم تورنت رو راه مینداختم که این سریال زندانی رو دانلود کنم!
راستی از جورج اورول به غیر از شاهکارهای مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴ به تازگی کتابی خوندم به نام آس و پاس ها که جزو اولین کتاب هایی بوده که نوشته و شرح تجربیاتشه در زمانی که میره بین فقیران پاریس و لندن زندگی میکنه، کتاب تشکیل شده از بخشها و داستانکهای کوتاه و بینهایت جذابه و جزو بهترین کتاباییه که خوندم. در هر صورت میخواستم پیشنهاد کنم این کتاب رو هم از دست ندین که بی نظیره. البته اینی که من دارم چاپش خیلی خیلی قدیمیه و نمیدونم هستش توی بازار یا نه. من از روبروی دانشگاه خریدم و البته در دنیا کتابی نیست که روبروی دانشگاه نشه پیداش کرد!
راستی فیلم ۱۹۸۴ رو دیدید؟ متاسفانه نتونسته اون طور که باید حق مطلب رو ادا کنه و به پای کتاب هم نمیرسه. خصوصا که بخش مهمی از ۱۹۸۴ صحبتهای درونی شخصیت اصلیه و اینها اصلا در فیلم خوب به نمایش در نیومده و چندان ارزش دیدن نداره.
ممنون بابت معرفی این سریال 🙂 فعلا در مرحله شروع دانلوده تا به مرحله دیدن و تماشا برسه 🙂
سپاسگزار
سریال Prisoner از اون اتفاقهای نادر تو عرصه تلویزیون هست که با هزینه بالا داستان چند لایه و نه چندان عامه پسند رو به بهترین شکل عرضه میکنه… مطمئن باشید ضرر نمیکنید… من یادمه یکبار از باهوش ترین استاد تمام زندگیم پرسیدم باهوش ترین انسان کره زمین کی بود گفت جرج اورول!!! “آس و پاس” رفت تو لیست خریدم…
اصلاً فیلم ساختن از روی ۱۹۸۴ اشتباه هست… فقط فقط باید مطالعهاش کرد…
من هم از شما سپاسگذارم… امیدوارم سریال ناامیدتون نکنه… بهترین ها رو برات آرزو میکنم
مسعود جان اپیزود اول و دوم زندانی رو دیدم و بی نهایت هم لذت بردم هم شگفت زده شدم … لذت بی پایان بردم از نظر سطح بالای هنری و فنی سریال که بی اغراق یکی از بهترین سریال هایی است که تاکنون دیدم … بی نهایت زیبا بود … و بسیار شگفت زده شدم از نظر شدت تشابه به شاهکارهای کافکا… نمیدونم دقت کردی یا نه، به شدت شبیه آثار کافکا به خصوص رمان قصر فرانتس کافکا هستش، (البته فعلا فقط اپیزود اول و دوم رو دیدم) اون برج شیشهای به شدت شبیه قصری است که کا. در رمان قصر سعی میکنه بهش برسه و هیچ وقت نمیرسه، زنی که همراه شخصیت اصلی میشه (در رمان قصر همون فریدا هستش) و همین طور گذشته گنگ و مبهم شخصیت اصلی که شبیه گذشته کا. هستش…
همون طور که از شاهکارهای کافکا تعبیرهای مختلفی تاکنون شده، از این مینی سریال هم قطعا تعبیرهای مختلفی میشه داشت، من تعبیر عرفانی کار رو (یعنی همون تعبیری که ماکس برود از کارهای کافکا داره) خیلی نمیپسندم و دوست ندارم، بیشتر همین گنگی و ابهام اثر رو دوست دارم و نمیخوام به نکته خاصی تعبیرش کنم… نمیخوام این اثر دیدنی و ماندگار رو برای مقاصد ایدئولوژیک و ضد کمونیستی و ضد توتالیتاریستی تعبیر کنم… بیشتر آثاری مثل آثار کافکا و همین سریال زندانی رو دوست دارم به خاطر اون چیزی که هستن… وگرنه اگر به دنبال نوشتههای ضد توتالیتاریستی باشیم هانا آرنت بهترینها رو در این زمینه نوشته، میشه رفت و خواند، (نمونهاش شاهکار ماندگار هانا آرنت یعنی کتاب توتالیستاریسم) نیازی هم به دیدن سریال نیست! این آثار مثل شاهکارهای کافکا و سریال زندانی رو دوست دارم به خاطر همون ابهامی که در ذاتشون هست… و بدون اغراق میگم سریال زندانی یکی از بهترین آثار در زمینه هنرهای نمایشی است که تاکنون دیدم و آن هم مدیون خواندن این پست و معرفی شماست…
خوشحال میشم برداشت دقیقترت رو بدونم از این اثر. سپاسگزار.
این سریال (و آثار مشابه) اصلاً بنظر من قصدش بیدار کردن همین وجه ضد توتالیتری میان افرادی هست که فکر میکنند با برچیده شدن کمونیسم بساط سیستمهای تمامیتخواه هم برچیده میشود، غافل از اونکه فارغ از ایدئولوژیک بودن یا لیبرالیستی بودن، سیستمها میل طبیعی برای حرکت به سمت توتالیتریسم دارن… من خودم هم بارها گفتم (بخصوص در رابطه با انیمهها) که از خطی بودن و سرراست بودن داستان خیلی بدم میاد، نوشته یا فیلم باید ذهن آدمو به چالش بکشه و از دل اون چالش کمک کنه درک بهتری از جریان زندگی و جهان بینی داشته باشه، حالا بستر این کار انیمیشن باشه، نوآر باشه، کمدی باشه اصلاً مهم نیست
من مطمئنم با توجه به ریزبینی و نکته سنجی که داری اگه سریال رو تموم کنی کلی نکات دیگه هم به من و دیگر دوستان منتقل میکنی که خودمون ازش غافل بودیم… پیشنهاد میکنم یه پسن مبسوط راجع بهش بنویسی بابک جان