ما ملت عجیب غریبی هستیم… اینو نه كه من بگم، همه قبول دارند… یكی از چیزهایی كه خود من بعنوان یه ایرانی بدجوری درگیرشم اینه كه نمیتونم به كارهام و به زندگیم و رفتارهام انسجام بدم… و اگر هم در بخشی خیلی تصادفی انسجام ساختاری بوجود میاد بسیار شكننده و مقطعی هست… عاشق اینیم كه هركاری رو به روش خودمون و فارغ از اصول و منطق استانداردش انجام بدیم… كلاً برای ایرانی ها سخته كه تو یه چهارچوب و قانون رفتار كنند… همیشه حتی وقتهایی كه هیچ منفعتی هم برامون نداره (و یا حتی گاهی ضرر!!!! هم داره) دنبال دور زدن قانون و شكستن اون هستیم…

كلاً تو پروتكل رفتار كردن و قاعده مند بودن رو نمیپسندیم… حالا درسته كه برخی اوقات این به خلاقیت منجر میشه، ولی در نود و نه درصد موارد فقط ضربه زده به اجتماعمون…
حالا اینو داشته باشیم … از طرف دیگه شكی نیست كه مثلاً یه بچه ای كه از پدر و مادر ایرانی تو یه كشور خارجی بدنیا میاد خیلی از این خصوصیات رو نداره و این نشون میده بیشتر این رفتارها و ساختارهای ذهنی عمدتاً اكتسابی هستند.
خیلی تصادفی هفته پیش داشتم به این فكر میكردم كه وقتی میخواهند نوشتن (بعنوان پایه اصلی علم) رو به ما یاد بدند یك خط راست كشیدند و گفتند این خط المیزان یا همون خط كرسی شما هست و حروف روی اون مینشینند و خب حالا برید روی اون بنویسید… نمیگم كه رسم الخط فارسی قائده نداره، ولی قبول كنید كه استاندارد درستی و كاملی ارائه نشده برای اینكار… هركسی میتونه چند میلیمتر بالا و پایین كنه حروف رو رو یا كمتر و بیشتر حرفی رو بكشه… و كلاً جا برای بازی زیاد داره… و دستمون برای هرگونه تنظیم دلخواه باز هست.
ولی وقتی میخواهید املای كلمات در زبانی مثل انگلیسی رو یاد بگیرید از همون اول دو خط میكشند و میگند حروف با فلان قائده بین این دو خط باید قرار بگیرند… بمحض اینكه هم از این استاندارد عدول كنیم، نوشته مون سریع ناهنجاری خودش رو نشون میده.
حالا نمیگم كه مثلاً یه خط كرسی دیگه اضافه كنیم به رسم الخط فارسی، ولی خداییش همین پارامترهای كوچك هست كه (خواسته و ناخواسته) یادمون میده هروقت و هرجوری دلمون خواست ساز خودمون كوك كنیم و بزنیم…
از ما كه گذشت ولی برای نسل آینده دو خط بزارید جهت آموزش نوشتنشان… اگر بیست سال بعد نتیجه نگرفتید هرچی دلتون میخواد بمن بگید و شخصاً هم حاضرم هزینه تمام خطوط اضافی رو پرداخت كنم.

6 دیدگاه دربارهٔ «شاید فقط با یك خط…»
این پاراگ راف اول دقیقا منم مشکل انسجام را دارم.
ولی یک چیزی بگم من جروف انگلیسی را زود یاد گرفتم ولی هنوز ترتیب فارسی را نه
چرا
حرف هایتان یک جوری اموزنده بودا
پاسخ مسعود زمانی : من خودم این متنم اصلاً انسجام نداره… ولی تغییرش نمیدم تا سندی باشه برای نوشته هام
shoma begu 10 ta na 20 ta ..na aslan 200 ta khat.. baba kare ma az in harfa gozashte … shoma doa kon khoda hama ro be serate mostaghim hedaiat kone … hala inke chand tas ziad mohem nist
پاسخ مسعود زمانی : انشاللله… و من الله توفیق
(:
وب لاگ جالبی دارین. حیف که فرصت نیست همیشه سر بزنم. اما سعی می کنم بیام.
ممنون که همیشه به لاگم سر می زنی.
موفق باشی همیشه
پاسخ مسعود زمانی : مرسی از محبتت
up ..up .. up !up konid plz….sooooooon.
پاسخ مسعود زمانی : چشم… همین امشب
سلام
جسارت من رو ببخشید ولی باید عرض کنم با وجود صحیح بودن هردو مطلبی که در ابتدا عنوان کردید و مثالی که اوردید، این دو مسئله با هم ارتباطی ندارند.
بخش اولی که ذهن من رو هم به خودش خیلی مشغول کرده، یک مسئله جامعه شناختی هست که به آنومی یا آشفتگی اجتماعی معروفه.به طور خلاصه وضعیتی هست که افراد به جامعه ای که در اون زندگی می کنند و قوانین و هنجارهای اون جامعه احساس تعلق و پایبندی ندارند.
نظریات زیادی برای دلایل این موضوع و پیامدهاش و همینطور راه حل هاش وجود داره که نه این یه ذره جا برای گفتنش کافیه و نه من خیلی در بیان اونها مهارت دارم!
فقط خواستم بگم مثال مناسبی براش نزدید.
اگه فرصتی بود و تونستم درباره این موضوع بنویسم از شما خواهش میکنم بخونید و نظرتون رو بگید.
ببخشید که پرچونگی کردم.
پاسخ مسعود زمانی : كاملاً درسته… قبول دارم مثال زیادی خوبی نبود… ولی خب من به اندازه خودم و حوصله ام در مقام آسیب شناسی مسائل پیرامونی خودم درمیام… در كل رسالت من این نبوده كه بخوام چیزی رو اثبات كنم… فقط نكته ای بنظرم اومد و خوستم با یه مقدمه (آبكی!!!) بیانش كنم… خوشحالم كه اینقدر با دقت مطلب رو خوندید.. سعی میكنم در آینده بیشتر روش كار كنم
البته من اول بهتره برم دکتر! چون این کد تصویری رو 10 بار وارد کردم و ازم غلط املایی انشایی گرفت!
خدا اول همه مریضای اسلام رو شفا بده بعد من خودم مشکل جامعه رو حل میکنم اصلا!
پاسخ مسعود زمانی : و ما را هم ایضاً شفا بخشد
آمین (;