دسته‌ها
داستان های کوتاه من نکات جالب

پریسا و فرهاد

پسرک دستکش رو از دست چپش درآورد و روی کاغذ خیس از اشک نوشت … مادر… کلمه “مادر” که با الفی کشیده نوشته بود، ابتدا کمی خودش رو تکون داد… بعد به سختی خودش رو از کاغذ جدا کرد… پسرک خیره نگاه میکرد… حرفی نمیزند… قطرات اشکش مرکب رو روی بقیه نقاط کاغذ پخش کرده […]