دسته‌ها
متفرقه نکات جالب

جدول، تلفن و دیگر هیچ

سلام

خیلیها جدول حل كردن رو كار الكی میدونن… خیلیها عقیده دارند كه یعنی چی آخه میشینی این خونه ها خالی رو پر میكنی!!… آخرش چی؟ نون و آب نمیشه كه… (حالا نیست ملت از همه همه كارهاشون نون و آب درمیارن!)…

بنظر من ولی جدول حل كردن یكجور به چالش كشیدن ذهن و یا شایدم نرمش مغزی  هستش… وقتی كه مغزعین یه تایر كهنه افتاده گوشه یه انبار دورافتاده (مثلاً تو مترو هستی، و یا بیكار یه گوشه داری با گوشیت ور میری كه هشتاد درصد امكاناتش تو ایران قابل استفاده نیست) حالا یكی یهوی پیدا بشه اون لاستیك كهنه رو با چوبدستیش بچرخونه و باهاش بازی كنه… امكان داره اون چرخه رو دیگه زیر یه مرسدس نبدندند، ولی بخشی از هویت چرخ بودنش به چرخیدنشه و اگه نچرخه اسمش فقط یه تیكه لاستیكه (استدلال رو حال كردید… چون میدونم قانع شدید برید جداولتون رو حل كنید)


من ولی جدول جزو خیلی باحال زندگیم بود… میگم بود چون یكسال و خورده ای هست كه نمیدونم چرا!!! ولی یادم رفته بود جدول حل كردن رو چقدر دوست دارم… قدیما یكی دو تا از دوستام رسماً شرط میبستن كه در فاصله بین دو كلاس جدول ایران یا شرق رو تموم میكنم یا نه… هرچند كه اعتراف میكنم یكی دوبار تو سلمونی!! جدول كیهان رو هم تموم كرده بودم كه البته جزو افتخارات زندگیم بشمار نمیاد.

یه اعتراف دیگه … من حدفاصل سالهای  77 الی 86 به خیلی از دوستهام (كه خدا رو شكر هیچكدومشون روحشون از این وبلاگ باخبر نیست) تعداد زیادی ساعت دیواری و ماشین حساب و حتی یكبار زودپز كادو دادم (اشك تو چشمهای این دانشجوهای بیچاره حلقه زده بود وقتی زودپز رو گرفتند… آخی خودمم دلم سوخت) و همشون فكر میكردندمن چه آدم سخاوتمند و مهربانی هستم….

از بُعد خودشیفتگی مفرط و «خودمهربان بینی!» حاد قضیه كه بگذریم نكته مهم اینه كه اونها همشون جوایز مجله های مختلف جدول بودند كه تلنبار شده بودند گوشه خونه ام… تقریباً بجز سه تا ساعت دیواری (كه برای پوشش تمام زوایای چشمی من در خانه 87 متری دانشجوییم كافی بود) و یه خمیر ریش (فكرشو بكن جدول تاریخی ادبی حل كنی و بعد خمیر ریش جایزه بگیری!!!) بقیه جوائز رو دادم به دوستهام… حالا شانس ما هم زد و یكبار كه برای شوخی جوابها رو به اسم یكی دیگه از دوستام فرستادم و اون هم ربع سكه جایزه گرفت!!!…
البته یه جایزه رو هیچوقت حتی بفكر كادو دادنش نیفتادم و اونم كتاب اهدایی گل آقای مرحوم
(قب) با امضای قشنگش با اون روان نویس سبز معروفش هست كه خیلی برام ارزشمنده و عمراً به كسی ندم.

حالا اینهمه كشش دادم كه چی بگم… آهان یادم اومد… من گفتم كه تقریباً یكساله كه دستم به جدول نخورده بود (مسعود هستم یك مسافر…) و امشب خیلی تصادفی یادم اومد كه چقدر دوست دارمش.

امشب خواهرم زنگ زد خونمون و گفت یه سئوالی داره چون توی یه جدول گیر كرده… سئوال پرسیدن همانا و جانم سوختن همانا… (بی انصاف فقط سه تا سئوال رو جواب داده بود قبلش…!!!!) بشكل خنده داری پس از یك مكالمه 27 دقیقه ای جدول فوق الذكر از پشت تلفن تموم شد و من دقیقاً تو فضا! بودم… (ها ها ها… من دیگه مسافر نیستم و اعتیاد و فضانوردیم شروع شده…) جدا از اینكه تا حالا همچین تجربه ای نداشتم ولی خیلی باحال بود.. با خودم فكر كردم كه چه جدول جالبی بودهااااا… اما وقتی تصویر ذهنیمو از جدول گفتم خواهرم كلی خندید و گفت نه این از اون جدول كلاسیك ها نیست و یه جدول معمولی تو یكی از این مجلات زرد هست كه وسطش عكسه نیمه محجبه یكی از این هنرپیشه های مكش مرگ ما رو زدند و پر از خزئبلات در ارتباط با زندگی شخصیش هست… علیرغم اینكه به انتلكتوئیلیتم خیلی برخورد (بیخیال بابا!!!) ولی بین خودمو بمونه خیلی لذت بردم…

راستی حتماً یكبار جدول حل كردن تلفنی رو امتحان كنید، خیلی لذتبخشه … ولی با تلفن دامادتون ترجیحاً… هرچند كه گل به تیم خودی هست ولی خب اینجوری بهتره… دغدغه هاتون كمتره و میتونید روی سئوالات راحت تر تمركز كنید

از این به بعد بازم تو كیفم جدول میزارم و بزودی به همتون ساعت دیواری كادو میدم…

اینم برای اینكه خداینكرده پای نت بیكار نمونه مغزتون :

سایت حل آنلاین جدول فارسی

شاد باشید و تایر مغزتون گوشه هیچ انبار متروكه ای نیفته هیچوقت انشالله

پستهای مشابه:

7 دیدگاه دربارهٔ «جدول، تلفن و دیگر هیچ»

سلام

خیلی خوبه در پیری آلزایمر نمی گیرید

اما تا حالا حل نکردم

راستی این دفعه خواستید آدرس بدهید ،آدرس خونه ما را بدهید

پاسخ مسعود زمانی : حالا شما به همون ساعت دیواری قانع باشید… نفس هدیه مهمه

من نظر داده بودم پرید!

گفتم که با ساحره این مسئله رو سر کلاس سمینار کشف کردیم که بازی فکری مغز رو به آرامش و تمرکز میرسونه و دنبال یه چیز مناسب برای آز هستیم فعلن گزینه ای بهتر از “فکر بکر” نداریم! جدول هم خوبه!
پاسخ مسعود زمانی : من رو موبایل سودوكو بازی میكنم… معركه است… ولی هیچی جدول نمیشه

نه دیگه … خدا را چه دیدی… شاید خونه ایی ، ماشینی … برنده شدیم
پاسخ مسعود زمانی : با جدول ته تهش ساعت دیواری میشه برد

سلام

حسود هرگز نیاسود! حالا بعد ازینهمه سال یه دونه آقای هندسام دیدیم شما بگو حتمن طرف یه ریگی به کفشش بوده … بزار دل ماهم خوش باشه که وجود داره … واسه چی بریم کنکاش کنیم که مثل همیشه معلوم بشه نبوده اونوقت دچار افسردگی بشیم..هان؟.. حالا هندسام بوده یا نبوده شما چرا گر میگیرید؟ … اصن حبه قند بیچاره که چیزین گفت درنهایت احترام طرف رو مشایعت کرد که بره رد کارش .. ما از دست شما آقایون رویا هم حق نداریم ببافیم؟ به قول حافظ: چون ندیدند حقیقت ره افسان هزدند! ..چه قدر من حرف زدم
پاسخ مسعود زمانی : من خیلی دوست دارم جواب بدم ولی خب نمیدم (:

شایدم بدم

نه !! ولی برای باز کردن درب قوطی حتما باید از نوع محترم باشن !!
پاسخ مسعود زمانی : کاملاً منطقیه… آدم در قوطی رو به هرکسی نمیسپاره برای باز کردم (:

ma nEmdoonIm ke chera hamshe iadmOOn mire vaSS postamOOn onvan bezRimmmm

!!!!!!

nemidoonam … vali ieho khosham oomad ba in lahn harf bezanam

خیلی قشنگ بود!

كلی خندیدم!!!!

به خانم صافی كه از هدیه های این مجله ها ندادید؟؟؟

بهش نمیگم،بین خودمون میمونه
پاسخ مسعود زمانی : نه گفتید هم ایراد نداره… اونا رو بخدا خریده بودم خودم

برای manizheh پاسخی بگذاریدلغو پاسخ

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.