…
لبها خیس از باران
ولی هنوز تشنه اند
شهدی بی مانند
و تشنگی بی پایان است
در استسقای بی پایان کوچه های خلوت
تنها همراهم همان سایه ای است
که سالها بار سنگین تن من را تحمل کرده است
تنها وقتی چراغ اتاق را خاموش میکنم
کمی خستگی در میکند
سایه امروز دیگر همراهم نبود
بود اما عصبانی بود
اصلاً خطوطش همه تیز تیز شده بودند
گیر داده که سایه ای که
همراهش بود کجاست
لاکردار تازگیا توی هوای ابری هم ولمان نمیکن…
اوف که این سایه ها زبان آدم نمیفهمند
نمیفهمد که هر سایه ای
هرچقدر هم که سیاهیش به آنها بیاید
ولی دلیل نمیشد
که همیشه با آنها باشد
لبهایشان
هرچقدر هم طعم شیرینی داشته باشند
بازهم تلخی دارد ته دهان سایه ام
خودش هم ته دل سیاهش میداند
چند روز که چتر دستم بگیرم
این سایه هم آدم میشود
….
مسعود
بهمن ۸۸
7 دیدگاه دربارهٔ «سایهی زبان نفهم»
شاعر این شعر چه کسی بود حالا؟؟؟؟
زیر دیپلم بگید این معنیش چیه؟” استسقای “
این اشتباه تایپی..ولمان نمیکن…
حالا این سایه خانم کیه
پاسخ مسعود زمانی : شاعر خودمم و اینترنت رو گذاشتن برای جستجو.. بگردید معنیش رو پیدا کنید
bah bah … che axe ghashangi … che onvane ghashani
پاسخ مسعود زمانی : شعرش چی؟ اونم قشنگه؟
سلام
قشنگ بود! این سایه ها راستی راستی زبان نفهمند نه که آدم خیلی خودش حالش خوشه با آدم قهر هم میکنن یکی نیست بیاد بگه آخه … خب به هرحال سایه ی آدمن دیگه… هرچی بگیم به خودمون برمیگرده
پاسخ مسعود زمانی : حالا اول و آخر باید با هم کنار بیاییم… یک دو روز تحویلش نگیرم خودش سر عقل میاد
age on sayeye la kerdar inghadr zabon nafahme pas chera shode nimeye dg ghalbet??
ehtemalan shoma zabon on saye ya on
nimeye dg ro nemifahmi
پاسخ مسعود زمانی : من البته خیلی زبون نفهم نیستم ولی اعتراف میکنم زبون این دو تا رو نمیفهمم (:
hamishe nesfe ghalbe adama zaboon nafahm az ab dar miad!! .. baiad hamishe ie chatr gereft bala sare in nime.. vaella kar daste khodesh va baghie mide
? in tor nist
چی شد !!!قضیه چیه!! عشقولانه شد
آخر نفهمیدیم قضیه استسقای نکنه خودتون هم نمی دانید
معنیش می شود : تنگنا یا باریک
از فعل عربی استفعال می آید؟
درست حدس زدم
پاسخ مسعود زمانی : استسقا یعنی نوعی بیماری که مریض هرچقدر آب مینوشد سیراب نمیشود…