دسته‌ها
ادبیات و کتاب داستان های کوتاه من

سایه‌ی زبان نفهم


لبها خیس از باران
ولی هنوز تشنه اند

شهدی بی مانند
و تشنگی بی پایان است

در استسقای بی پایان كوچه های خلوت
تنها همراهم همان سایه ای است

كه سالها بار سنگین تن من را تحمل كرده است
تنها وقتی چراغ اتاق را خاموش میكنم
كمی خستگی در میكند

سایه امروز دیگر همراهم نبود
بود اما عصبانی بود

اصلاً خطوطش همه تیز تیز شده بودند
گیر داده كه سایه ای كه
همراهش بود كجاست

لاكردار تازگیا توی هوای ابری هم ولمان نمیكن…

اوف كه این سایه ها زبان آدم نمیفهمند
نمیفهمد كه هر سایه ای

هرچقدر هم كه سیاهیش به آنها بیاید
ولی دلیل نمیشد
كه همیشه با آنها باشد

لبهایشان
هرچقدر هم طعم شیرینی داشته باشند
بازهم تلخی دارد ته دهان سایه ام

خودش هم ته دل سیاهش میداند

چند روز كه چتر دستم بگیرم
این سایه هم آدم میشود

….

مسعود
بهمن 88

پستهای مشابه:

7 دیدگاه دربارهٔ «سایه‌ی زبان نفهم»

شاعر این شعر چه کسی بود حالا؟؟؟؟

زیر دیپلم بگید این معنیش چیه؟” استسقای “

این اشتباه تایپی..ولمان نمیكن…

حالا این سایه خانم کیه
پاسخ مسعود زمانی : شاعر خودمم و اینترنت رو گذاشتن برای جستجو.. بگردید معنیش رو پیدا كنید

سلام

قشنگ بود! این سایه ها راستی راستی زبان نفهمند نه که آدم خیلی خودش حالش خوشه با آدم قهر هم میکنن یکی نیست بیاد بگه آخه … خب به هرحال سایه ی آدمن دیگه… هرچی بگیم به خودمون برمیگرده
پاسخ مسعود زمانی : حالا اول و آخر باید با هم کنار بیاییم… یک دو روز تحویلش نگیرم خودش سر عقل میاد

age on sayeye la kerdar inghadr zabon nafahme pas chera shode nimeye dg ghalbet??

ehtemalan shoma zabon on saye ya on

nimeye dg ro nemifahmi
پاسخ مسعود زمانی : من البته خیلی زبون نفهم نیستم ولی اعتراف میكنم زبون این دو تا رو نمیفهمم (:

hamishe nesfe ghalbe adama zaboon nafahm az ab dar miad!! .. baiad hamishe ie chatr gereft bala sare in nime.. vaella kar daste khodesh va baghie mide

? in tor nist

معنیش می شود : تنگنا یا باریک

از فعل عربی استفعال می آید؟

درست حدس زدم
پاسخ مسعود زمانی : استسقا یعنی نوعی بیماری كه مریض هرچقدر آب مینوشد سیراب نمیشود…

پاسخی بگذارید

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.