سلام
یکی از بدترین سالها رو از نظر فیلم داریم پشت سر میزاریم، انبوه فیلمهای کامیکبوکی (با همه جذابیتهاشون) و تقلیدها و بازسازیهای مسخره از روی فیلمهای خوب قدیمی باعث شده که به جرات بگم که حتی یک فیلم خوب هم از عید به اینور ندیدم… و حتی دریغ از حتی یک انمیشین خوب… ناسلامتی پارسال تا این موقع «قوی سیاه – Black Swan»، «مبارز – The Fighter»، «اینسپشن – Inception» و سه چهارتا انیمیشن خوب رو دیده بودیم… رسیدن و نزدیک شدن به فصل جشنوارهها باعث شده که یه نموره یخ هالیوود باز بشه… تا ببینیم که چی میشه… فعلاً فوکوس کردم روی کاندیداهای گلدن گلوب… تا ببینیم چی پیش میاد.
*****
فیلمهایی که به موضوع ورزش و ورزشکاران میپردازند هرکدام از یک منظر شروع به روایت داستان میکنند: یک فیلم یک ورزش رو موضوع اصلیش قرار میده و یک فیلم دیگه ماجرای قهرمان داستان رو روایت میکنه. بطور کلی هم تم داستانی به این شکل هست که یک آدم معمولی (یا در برخی موارد قهرمان سابق) طی یک فراز و نشیب مجدداً عناوینی کسب میکنه و یا افتخاری اخلاقی بدست میاره. تقریباً تمامی فیلمهایی ورزش که دیدم قهرمان و محوریت داستانشون حول یک بازیکن (تیم) یا مربی بوده… یعنی قهرمان داستان همیشه یا روی نیمکت و کنار تیم بوده و یا داخل میدان مشغول نبرد… از طرفی بدلیل اینکه ماهیت ورزش و لذت تماشای اون براساس هیجان هست، معمولاً اکثریت این فیلمها هم خوب یا بد در دام دراماتیزه کردن صحنههای ورزشی داخل میدان میافتند و از پرداخت شخصیتها و کاراکترها غافل میمانند.
این مسائل همه و همه در کنار هم باعث شده که غالب فیلمهای ورزشی، وجوه سینمایی متوسط و ضعیفی داشته باشند. هرچند که فیلمهای درخشانی مثل «تیکه میلیون دلاری – Million Dollar Baby»، «گاو خشمگین – Raging Bull»، «سیندرلامن – Cinderella Man»، «راکی – Rocky» و یا «مبارز» هم در این میان بودند که تکونی به این ژانر دادند. ویژگی تمامی فیلمهای خوب این ژانر این بوده که همه اونها حول ورزشهای انفرادی مثل بوکس و دیگر رشتههای رزمی بودهاند . ولی من تابحال فیلم قدرتمندی رو ندیدم که بخواد داستان یک تیم رو روایت کنه، یعنی خب بهرشکل کارسختی بوده و خودش مهارت بالایی رو میطلبه که تو یک زمان نهایتاً ۲ ساعته بخوای داستان یک تیم رو روایت کنی…
این دو پاراگراف بالا رو نوشتم که بگم حتماً حتماً، حتی اگه از بیسبال هیچی سردرنمیارید، و یا حتی از بیسبال بدتون میاد، فیلم «مانیبال – Moneyball» رو ببینید. اینبار با فیلمی مواجه هستید که نه بازیکنان ستارهاش هستند و نه مربی، و نه حتی خود ورزش… شخصیت اصلی یک مدیر ورزشی است. «براد پیت – Brad Pitt» در این فیلم نقش «بیلی بین – Billy Beane» که یک بازیکن سابق و مدیر فعلی باشگاه «آوکلند آتلتیکز – Oakland Athletics» هست را مثل همیشه و به زیبایی بازی کرده. بازی براد پیت لایق جایزه هست… یعنی فوقالعاده هست این مرد… هرکسی که میخواد بفهمه حذف دوربین یعنی چی باید بازی برادپیت رو ببینه… توی ۱۵ سال اخیر هیچ صحنهای ازش ندیدم که مقهور وجود دوربین توی فیلم باشه… بقدری راحت بازی میکنه که بیننده در همون سه دقیقه اول یادش میره که هرچی میبینه از دریچه دوربین هست و کاملا غرق بازیش میشه… برق چشمان و فن بیانش بینظیره… در کنار اونها هوش و استعداد ذاتیاش باعث شده که یکی از بهترین بازیگرهای امروز سینما باشه، هرچند که ظاهر و تیپ فوق العادهاش برخی اوقات مانع از توجه به بازی درخشانش شده…
بگذریم…
فیلم که براساس ماجراهای واقعی و کتاب پرفروش «مایکل لوییس – Micheal Lewis» با همین نام ساخته شده، روایتگر داستان فردی است که به اشتباه قربانی قضاوت دیگران و تصمیم خودش در انتخاب بیسبال بعنوان ورزش شده، و وقتی متوجه این اشتباه شده که دیر شده… و در پایان تقلاهای ناامیدانهاش برای بازیگری، دنیای مدیریت ورزشی رو بعنوان حرفهاش انتخاب میکنه… از طرفی تیم آوکلند از لحاظ بودجه چیزی حدود یک هشتم رقبای اصلیش نقدینگی در اختیار داره و همیشه در پایان بازیهای انتخابی، اکثریت بازیکنانش رو از دست میده… بیلی با تمام وجود تلاش میکنه که منابع مالی بیشتری برای تیم فراهم کنه ولی موفق نمیشه موافقت هیات مدیره رو جلب کنه، از طرف دیگر استعدادیابها و کسانی که به دنبال پرکردن جاهای خالی تیم هستند عمدتاً افرادی با سنین بالا هستند که دیدگاه سنتی خودشون رو نسبت به ورزش و بازیکنان دارند و به نظرات بیلی وقعی نمیگزارند. تیم از سال ۹۲ همیشه در بازی حذفی پیش فصل که برای ورود به رقابتهای اصلی لیگ حرفهای بهش نیاز داره، باخته است. در سال ۲۰۰۱ در کنار این باخت، سه ستاره اصلی تیم هم اون رو برای پیوستن به بزرگترین رقیبشون «نیویورک یانکیز – NewYork Yankees» ترک کردند.
در تلاطم این اتفاقات، بیلی خیلی تصادفی با «پیتر برند – Peter Brand» آشنا میشه که یک دانشآموخته اقتصاد از دانشگاه «ییل – Yale» است. پیتر با توجه به تخصص خودش نظرات خاصی پیرامون امتیازات و ارزش واقعی بازیکنان براساس آمار و ریاضیات و مدلهای محاسباتی پیچیده داره که کاملاً در نقطه مقابل تفکرات سنتی بیسبال قرار داره. نقش پیتر رو «جونا هیل – Jonah Hill» بر عهده داره که الحق و الانصاف خوب و بسیار بالاتر از متوسط بازی کرده، هنوز وقتی یاد دیالوگهای فوقالعاده بازمرهاش در فیلم «اونو به گریک برسون – Get Him To The Greek» میافتم خندهام میگیره. چهره سادهای داره و بخوبی از این سادگیش برای بازی بهره میبره. حدود دو هفته پیش هم گرچه برای بازیش توی فیلم «The Sitter» به برنامه «نمایش روزانه – The daily Show» اومد ولی بجای فیلم اصلی کلی خاطره مفرح از بودنش با براد پیت در فیلم «مانیبال» تعریف کرد. حقیقتاً لایق جایزه بهترین بازیگر مکمل مرد هستش. من بهش امیدوارم.
بیلی ریسک حرفهای بزرگی میکنه و پیتر رو مشاور و دستیار خودش توی باشگاه قرار میده و خریداری بازیکنان جدید (که میبایست بسیار ارزان هم باشند) را با نظر اون انجام میده. بازیکنانی که هیچکس اونها رو جدی نمیگیره و تیمها نسبت به ارزش واقعیشون بی اطلاع هستند. طبیعی هست که مخالفتهای زیادی چه از جانب استعدادیابها و چه از جانب مربی تیم با بازی عصبی و پر از تنش «فیلیپ سیمور هافمن – Philip Seymour Hoffman» با بیلی صورت میگیره، ولی در ادامه توالی حوادث ماجراهای دیگری رو رقم میزنه و … بقیهاش رو هم خب خودتون برید فیلم رو ببینید
فیلم خیلی آرام و بدون حواشی روایتگر تلاشهای بیلی برای محقق کردن ناممکنها است که در این میان و در نقاط حساس، تصمیماتی جنجال برانگیز هم میگیره که هرکدومشون میتونه پایان تراژیکی برای آینده شغلیش باشه. جدا از بازیهای خوب، وجه درخشان فیلم فیلمبرداری و البته فیلمنامه اون هست. توجه به ریزترین جزئیات و ارتباط بی نقص صحنهها با یکدیگر لزوم وجود یک فیلنامه خوب رو به ما گوشزد میکنه که در کنار فیلمبرداری معرکه، تونسته ترکیب دلنشینی رو بوجود بیاره که زمان ۲ ساعت و ۱۳ دقیقهای اون رو احساس نکنید، حتی اگر (همونجوری که در ابتدای متن گفتم) چیزی از بیس بال ندونید و بهش علاقه نداشته باشید.
نکته جالب دیگر خرافاتی بودن بیلی است که هیچوقت بازیهای تیمش را چه از درون زمین و چه درون تلویزیون نگاه نمیکند. صحنههای ابتدایی فیلم و رابطه بیلی با رادیو جیبیاش خیلی خوب از کار درآمده… از دیگر خوبیهای این فیلم حذف ملودرامهای عاشقانه هست که چون هیچ ربطی به داستان نداشته کارگردان «بنت میلر – Bennett Miller» با هوشمندی از آنها عبور کرده و نگذاشته فیلم جدی و خوش ساختش اسیر ماجراهای فرعی عاشقانه بی دلیل شود. اینهم خب جای تقدیر دارد، با این تفاسیر من برای خود فیلم هم شانس بالایی برای برنده شدن بعنوان بهترین فیلم قایل هستم… تا ببینیم که چه پیش آید. فعلاً فقط برای گلدن گلاب نامزد ۴ جایزه (بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم) شد ه است.
بهنظر من یکی از نکات کلیدی فیلم، صحنه ای است که دختر بیل در مغازه گیتارفروشی، برای وی ترانه «نمایش – The Show» ساخته «لنکا – Lenka» را اجرا میکند. علیرغم ساده بنظر آمدن (و البته دخترانه بودن) بنظر من کل پیام و داستان فیلم در همین ترانه مخفی شده است. تکرار مجدد این ترانه (با کمی تغییرات) در انتهای فیلم، یکی از بهترین پایان بندیهای امسال رو رقم زده… شما میتوانید این ترانه را به همراه زیرنویس از لینک زیر دریافت کنید.
توضیح ضروری: در صورتی که ترانه ها را به کمک نرمافزار جت آودیو نسخه ۶ به بالا، پخش کنید، میتوانید زیرنویس زمان بندی شده آن را هم مشاهده کنید.
***
***
مدیریت تیمهای ورزشی در سطوح حرفهای ویژگیهایی رو میطلبه که به هر دلیل کمتر فیلمی به اون پرداخته و بیرحمیهای درون این شغل، باعث شده که حتی در اکثر فیلمها نقش منفی داستان برعهده مدیریت تیم گذاشته بشه. ولی حقیقتاً مدیریت بزرگترین و کلیدیترین و مهمترین بخش یک ورزش و تیم حرفهای است. گرفتن تصمیم درست، در زمان و مکان درست، کاری است بس مشکل و تخصصی که فی نفسه بیرحمیهای ظاهری هم درون خودش دارد…
نمونه بارز مدیریت غلط در حال حاضر تیم فوتبال پرسپولیس است که من مطمئنم که حتی اگر خود مورینیو هم سرمربی تیم بشه هیچ اتفاق بهتری داخل تیم رخ نمیده، زیرا هیات مدیره و مدیرعامل اون فاقد پارامترهای کلیدی مدیریت هستند. همین که یک مدیر در دو روز متوالی دو تصمیم کاملاً متناقض با یکدیگر بگیرد (برکناری و ابقاء سرپرست تیم در همان ماجرای کذایی!) بزرگترین دلیل بر ضعف بینش مدیریتی و احساسی عمل کردن او است.
پینوشت: بدلیل اینکه این متن رو طبق عادت یکضرب نوشتم و مطالعه و یا جستجوی قبلی برای اون نداشتم امکانش هست که در ارجاعات تاریخی اشتباه کرده باشم. همچنین مطمئناً فیلمهای خوبی در ژانر ورزش بوده که یا من ندیدهام یا حضور ذهن لازم برای یادآوریشون نداشتم. بنابراین اگر چیزی از قلم افتاده پیشاپیش عذر میخوام.
-**-
«اگر از طریق فید (خوراک) من این نوشته را مطالعه میکنید، برای دسترسی مستقیم از این لینک استفاده کنید»
-**-
ا دی ۱۳۹۰
مسعود زمانی
12 دیدگاه دربارهٔ «از نمایش لذت ببر»
من تو فیلم های ورزشی از any given sunday هم خوشم اومد گلادیاتورهای دنیای امروز …..
با نظرتون موافقم امسال فیلم خوب خیلی کم بود البته نمیدونم tree of life را دیدین یا نه؟ من اون کارم خیلی دوست داشتم
نه این فیلم any Given Sunday رو ندیدم متاسفانه
در مورد «درخت زندگی» باید اعتراف کنم که شاید دو ماهی میشه که دانلودش کردم ولی تو مود دیدنش نرفتم هنوز
برنامه بعدیم دیدن The Ides of March و Drive هستش… انشالله اگه عمری بود راجع به اونها هم یه چیزهایی مینویسم
[…] نداشت.***مانی بال – Moneyballدر مورد این فیلم قبلاً یک پست مبسوط نوشتم که میتونید از اینجا بخونیدش… شانس بالایی […]
سلام
دیشب فیلمو دیدم همانطور که نوشته بودید بازی برادپیت واقعا عالی بود و دلنشین.
ممنون از آهنگ می خواستم خودم از فیلمش آهنگشو کپی کنم که دیدم زحمت شو کشیدید.
سلام
خوشحالم که از فیلم خوشتون اومد… براتون بهترین ها رو آرزو میکنم
من از برد پیت متنفرم !!
در عین حال که عاشق برد پیتم !!
داستان این فیلم شخصی رو روایت میکنه که عاشق بیسبال هست ولی وقتی وارد بیس بال می شه نمی تونه موفق بشه و شکست های پی در پی رو تجربه می کنه (دلیل عدم موفقیتش رو صحنه آخر تو متن شعری که دخترش براش خونده می فهمه )
اون شخص بیس بال رو انتخاب می کنه اما نه بخاطر عشقش به بیس بال بلکه بخاطر پول !!
با اینکه اون عاشق بیس بال هست ولی دچار یه نوع پیچیده از دوگانگی می شه . عاشق بیس بال هست ولی هدف پول جایگزین لذت بردن از بیس بال می شه …
از نظر من (من هیچ اهمیتی به فاکتور های سینمایی نمی دم . من فقط به حرفی که فیلم برای گفتن داره اهمیت میدم ) این فیلم یه شاهکاره(هرچند اونطور که از تعریف و تمجید ها مشخصه فاکتور های سینمایی رو هم انگار داره) !!
یه چیزی در حد Revolver یا Surf’s Up
just Enjoy The show !!
———————
از نوشته هاتون خیلی خوشم اومد و بسیار جالب بود .
موفق باشید
سلام دوست من
خیلی ممون بابت نظر… من هم همونطور که توی نوشته اشاره کردم دیدگاه شما رو نسبت به ترانه انتهای فیلم داشتم و دارم… ممنون از نکته سنجیتان
شاد و سربلند باشید و بازهم به اینجا سربزنید… خوانندگان ریزبین آدم رو سر ذوق میارن
[…] میتوان به نویسندگی فیلمنامههای بسیار منسجمی چون «مانی بال – MoneyBall» (که دربارهاش قبلاً اینجا نوشته بودم) و «شبکه […]
بله بله بله. شما یه تماشاگر عالی هستید
ممنونم دوست من…
سلام آقا مسعود
دیشب این فیلم رو دانلود و امروز تماشا کردم؛ گفتم نامردی هست که این فیلم خوب رو از طریق سایت شما آشنا شدم، بابتش تشکر نکنم …
سلام دوست من، خیلی خوشحالم که راضی بودی، پیروز و برقرار باشی همیشه